۰۶ مرداد ۱۳۹۰

هشت رباعی

تصور نکنید که این عکس با ابیات زیر بی ارتباطند

هشت رباعی اندر اوصاف توحش دینی و زعامت شیخ ..........................................................


کور


ای شیخ ،زچشم و جان و دل کوری تو

چون ظلمت محض ، عاری از نور ی تو

بی وقفه به کام بربریت پویی

با هر قدمی از آدمی دور ی تو


خدای شیخ


ای شیخ خدات نیست جز شمشیری

قحط ِ شرفی و ظلم ِ عالمگیری

بی عاطفه بی حفاظ بی اخلاقی

بندی ، قفسی ، قساوتی ، زنجیری


سود شیخ


ای شیخ که بودنی زبودت نرهد

سرمایهء آدمی ز سودت نرهد

موجودیت تو دشمن است انسانرا

انسان نرهد گر از وجودت نرهد


جامهء دین


آنان که به تن جامهء دین دوخته اند

از عهد عرب تجاوز آموخته اند

با ریشه و فرهنگ تو کین توخته اند

در آتش اسلام ترا سوخته اند


اصول دین


در فصل بهار ، رسمتان پائیزی ست

ویران سازی و اضطراب انگیزی ست

شمشیر عرب ، داس ِ مقدس شمرید

حقا که اصول ِ دینتان خون ریزی ست


سه بُت


اینان به پرستش سه بُت مشغول اند

کان هرسه خدای فاعل و مفعول اند

جز نادانی و معده و زیر شکم

در بتکده شان دگر بُتان معزولند


علم و دین


زان علم که با دین و دغل قاطی شد

خامی ژنتیک و خریت ذاتی شد

یک خر به نجف رفت و عبا بر تن کرد

یک گاو به هاروارد کراواتی شد


قابله


خود ، اسب شنیده ای که یابو زاید؟

یا سُهره که بلبل سخنگو زاید؟

زائو به وفور ند و علی بسیارند

کو قابله ای که یاعلی گو زاید؟


پاریس ، 18.7.2011

http://msahar.blogspot.com/

۲۷ تیر ۱۳۹۰

ای شیخ / چهار رباعی



چهار رباعی

.....................


کور



ای شیخ ،زچشم و جان و دل کوری تو


چون ظلمت محض ، عاری از نور ی تو


بی وقفه به کام بربریت پویی


با هر قدمی از آدمی دور ی تو



خدای شیخ



ای شیخ خدات نیست جز شمشیری


قحط ِ شرفی و ظلم ِ عالمگیری


بی عاطفه بی حفاظ بی اخلاقی


بندی ، قفسی ، قساوتی ، زنجیری




سود شیخ



ای شیخ که بودنی زبودت نرهد


سرمایهء آدمی ز سودت نرهد


موجودیت تو دشمن است انسانرا


انسان نرهد گر از وجودت نرهد



جامهء دین



آنان که به تن جامهء دین دوخته اند


از عهد عرب تجاوز آموخته اند


با ریشه و فرهنگ تو کین توخته اند


در آتش اسلام ترا سوخته اند



.............................

م.سحر / پاریس 17.7.2011



۲۵ تیر ۱۳۹۰

شمشیر «اسلام»،بازوی شیخ غازی و سینهء مانکن ها


شمشیر «اسلام»،بازوی شیخ غازی و سینهء مانکن ها



9 رباعی از : م.سحر


این رباعی ها پس از دیدن تصویر مانکن های پلاستیکی زنانی سروده شد که احکام اخلاق و عفاف ملایان شامل حال آنها شده بود و تیغ بی دریغ منکر ستیز و تقوا گستر پاسداران اخلاق درنظام دینی ـ همچنان که مشاهده می شود ـ سینه هاشان را بریده بود. ـ



1


ای شیخ که روحت از بدن می ترسد

خارت زگُل و گُل از چمن می ترسد

با آنهمه مردی که ز ریشت بُرده ست

اسلام ِ تو از سینهء زن می ترسد


2


ای شیخ که سرت* از گچ و دلت* از سنگ است

پایت به وصال آدمیت لنگ است

اخلاق تو با ظلم و تجاوز در صلح

اسلام تو با سینهء زن در جنگ است


3


زینسان که ترا به دل بود کینهء زن

گویی که رسد مرگ تو زآئینه زن

وجدان تو می گدازد از شادی و مهر

اسلام تو می گریزد از سینهء زن


4


ای شیخ که در خیانتی نام آور

دکان تو مسجد است و دامت منبر

زینسان که به پستانِ زنان بدبینی

پستان نمکیده ای مگر از مادر؟


5


ای شیخ که گرگ همنشین است ترا

صد خنجر کین در آستین است تر

ننگِ تو چو داغ ، بر جبین است ترا

پستانِ زنان دشمن ِ دین است ترا ؟


6


ای شیخ ستم زاد و رذیلت بنیاد

آن روز که کودکِ تو را مادر زاد

دستت نگرفت و پا به پا راه نبرُد؟

پستان به دهان گرفتنت یاد نداد؟


7


ای شیخ که دشمنیت با زن باشد

مردی ت خود از مصدر مُردن باشد

وی پستی خویش کرده پنهان در ریش

پستان زنت چگونه دشمن باشد؟


8


ای شیخ که لذّتت به آزار بوَد

انسانیت از حضور تو خوار بوَد

پیوسته به زیر شکمت کار بوَد

عقلت در قید ِ بند ِ شلوار بوَد


9


ای شیخ ِ دغا کران ندارد کینت

جز قتل و تجاوز ندهد تسکینت

با خط خدا چه می برازد حُکمت؟

با زیر شکم چکار دارد دینت ؟


...............................................................................


یادداشت برای رباعی 2

sarat va delat bayad " sart "va " delt " khandeh shvad **


م.سحر

پاریس ، 15.7.2011


۱۸ تیر ۱۳۹۰

برادران قاچاقچی



برادران قاچاقچی

این قطعه به تأثیر از سخنان تکان دهنده و رسواگر ریاست جمهوری نورچشمی نظام جمهوری اسلامی ، پاسدار سابق ( و رئیس فتنه گران رمال و جادوگر لاحق) محمود احمدی نژاد سروده شد که می گفت :

«هرکسی در بندری و درکنار اسکله ای سوراخی باز کرده است و بیرون از نظارت دولت به کار قاچاق مشغول است و دراین سخن ذکر خیری از برادران قاچاقچی خود در سپاه پاسداران می کرد و بر آن بود که اشتغالات نان و آبدار آنان حسرت بزرگترین قاچاقچیان مافیای بین المللی را بر می انگیزد ، چرا که این « برادران قاچاقچی » فقط و به تنهایی از طریق ورود غیر قانونی سیگار،دوهزار میلیارد تومان سود می برند و البته به سود های حاصل از هروئین و کوکائین و کراک و تریاک و الکل و صدور و ورودِ دیگر اسباب و آلات عشرت ، اشارتی نداشت که به قول معلمان قدیم ادبیات« درآن مُستتر» بود.

حقیقت آن است که سپاه پاسداران یک نهاد ننگین و رسوا در تاریخ معاصر ایران است که در ابتدا به قصد نابود کردن ارتش ملی ایران پایه ریزی شد ( ارتشی که هرچه بود و هرکه بود، افسران آزموده و گرانقدر و درس خوانده و بافرهنگی داشت که جز آرمان میهن پرستی و ایراندوستی درسر نداشتند و برای دفاع از سرزمین وحفظ امنیت میهن از دستبرد بیگانگان پرورش می یافتند.).

این نهاد از همان بدو پیدایش تا امروز، دست در خون ملت ایران داشته و جز جنایت و شکنجه و تجاوز و کشتار جوانان ایران وقاچاق و ضبط و غارت ثروت ملی و ترویج تروریسم در جهان هنر دیگری از خود بروز نداده است.

( جانفشانی و دفاعی که جمعی از جوانان دلیر ایرانی از مرز های ایران درطول جنگ با عراق کرده اند به سران فعلی این نهاد ارتباطی ندارد زیرا آنان بیش از آن که پاسدار نظام اسلامی باشند، آرمانخواه و مدافع آب و خاک و میهن و ملت خود بودند و نیروی محرکه آنان ایران دوستی آنان بود و ایمان دینی آنان با وطنپرستی آنان منافات نداشت و غالب جان به در بردگان آن گروه ، این روزها از پیروان جنبش سبز وخواستار تغییر نظام ولایت فقیه و جدایی دین از حکومتند .)

نام« پاسداران انقلاب» که بر این نهاد سرکوب و ظلم گستر نهاده اند، اسم مستعاری ست برای پاسداری از سلطنت و استبداد جمعی ی گروهی از روحانیت خُسران آفرین شیعی که سی و دو سال است هست و نیست ملت ایران را زیر نام ولایت فقیه (یعنی سروری و استبداد خشونتبارملایان) و حکومت دینی وکوشش درراه اهداف اسلامی به باد فنا داده اند.

این نهاد یک نهاد سرکوبگر شوم است و روزی می باید سران تبهکار آن محاکمه شوند و پرسنل باوجدان و میهن پرست آن به ارتش واحد ملی ایران بپیوندند و چنین روزی سرانجام خواهد آمد و در این شک ندارم.

برادران قاچاقچی

..................


«برادران قاچاقچی» را

بگو محافظ ِ دین باشند

بنا به امرِ ولیّ اُلامر

شکنجه گر به اوین باشند

به پای ، چکمهء مردم کُش

به دست ، دُشنهء کین باشند

به ظلم ، رخت عمل پوشند

به قتل ، فعل ِ مُعین باشند

سپاهیان تجاوزگر

ستمگران زمین باشند

ددان ِ درگه ملایان

غلام ِ تخت و نگین باشند

قراولان جنون گستر

خورندگان جنین باشند

به قلبِ روشن ِآزادی

کمان کشان ِ کمین باشند

قلاده در کفِ صیادان

سگ ِ شکار گزین باشند

سی و سه سال چنین بودند

سی وسه سال چنین باشند

به علم ِ قتل و تبهکاری

خودآزموده ترین باشند

گهی به وادی روسستان

گهی به خطّهء چین باشند

کنار اسکله در بندر

سپاهِ دین مبین باشند

گذار کشتی و کالا را

امان دهان ِ امین باشند

به سجده رو به دلار آرند

که زائران وزین باشند

به داغ ِ شمش طلا در مرز

نشانه دار ِ جبین باشند

چنان که تاجر ایمانند

خزانه دار یقین باشند

نمازشان به یسار اندر

که سارقان یمین باشند

ره چپاول و یغما را

به اهل جهل ،رهین باشند

به قصد غارت این کشور

مقیم ِ خانهء زین باشند

به پوستین خدای افتند

که گرگِ دولت ِ دین باشند

رواست طعمهء کین گردند

که از شرارهء کین باشند

شرر به خانهء خود بارند

که خانه زاد ِ نئین باشند

سزای لعنت تاریخند

که جائران ِ لعین باشند

نصیب ما همه دوزخ باد

اگر به خُلد برین باشند

9.7.2011 ــ پاریس

م.سحر



۱۷ تیر ۱۳۹۰

ای جهل حیله مکن !ـ



ای جهل ، حیله مکن

ای جهل ، حیله مکن

دین را وسیله مکن

در زهد ،خیمه مزن

بر عشق ، پیله مکن

تیغ ِ خدای به دست

رقص ِ جمیله مکن

با دشنه در کف ِ ظلم

قصدِ قبیله مکن

از خاک و خشت وطن

طاق ِ طویله مکن

وز سنگ و آجر ِ دین

شهر ِرذیله مکن

ای دین مساز قفس

ای جهل ، حیله مکن

............................
م.سحر
پاریس 8.7.2011

۱۴ تیر ۱۳۹۰

دربارهء « الله ُ اکبر »ـ


اعتصاب غذا و شعار الله اکبر

مطلب زیر یادداشتی بود که من در یکی از سایت های اجتماعی ـ سیاسی ـ خبری (ایران گلوبال) در حاشیهء یک خبر نوشته بودم .(خبر عبارت از این بود که جمعی از هواداران و مدعیان مدیریت جنبش سبز مردم را به سردادن شعار الله اکبر دعوت می کردند و بدینوسیله از زندانیانی که در اعتراض به وضعیت خود ، دست به اعتصاب غذا زده بودند ، درخواست می کردند که به اعتصاب خود پایان دهند.) کسانی ذیل آن حاشیه مطالبی نوشتند و من آن مطالب را پاسخ گفتم. حاصل آن شد مطلب زیر که من آن را روی صفحه خود در فیسبوک قرار داده بودم و اکنون به توصیه برخی دوستان که اظهار محبت کرده و این نوشته را درخور عرضه و انتشار وسیع تر دانستند ، آنرا روی این اوراق نیز قرار می دهم تا از نظر هموطنان بیشتری بگذرد.ـ

..................



شعار الله اکبر هیچ ربطی به آزادی ندارد. تنها تمهیدی ست برای تداوم حکومت دینی در ایران یعنی استمراراسارت ایرانیان. این آقایان و خانم های اصلاح طلب می کوشند که هرچه بیشتر غلظت شعارهای دینی را که مطلقاً بی ارتباط با مسائل و مصائب و آرمانهای سرکوفته و ویران شدهء ایرانیانند بالاببرند تا بدینوسیله بتوانند اوتوریته خود را به عنوان داعیان دین در ایران برجنبش آزادیبخش ملت ایران تحمیل کنند. یکبار ما این تجربه را کرده ایم و مزه اش را چشیده ایم و برای هفتاد پشت ملت ما کافی ست.هیچکس سالهای 57 و 58 را فراموش نخواهد کرد که شیفتگان خمینیسم و دلبستگان دین سیاسی شده و شریعتیزه شده و بازرگانیزه شده و نواب صفویزه شده برای خاموش کردن صدای آزادی تا یک لحن و سخن ناهمنوا از کسی می شنیدند با فریاد صلوات و الله و اکبر برای خفه کردن آن صدا هجوم می آوردند . اسم خمینی که می آمد و گوینده قصد طرح کردن پرسشی داشت ، عده ای حرفه ای و جاسازی شده و تعلیم دیده صلوات می فرستادند تا صدای دیگران خفه شود. امروز هم این الله اکبر کشی ها و یاحسین میرحسین کردن ها برای همین است و من متأسفم که عده ای ادعای آزادیخواهی هم دارند و به زبان برای آزادی زندانی می شوند اما در عمل روزه سیاسی شان را برای رضای خدا می گیرند و همفکرانشان در خارج از زندان از مردم می خواهند که با فریاد الله اکبر و یا غیاث المستغیثین و و یا لیتنا کنا معک و امن یجیب و امثال این اوراد و ادعیه از آنها تقاضای قطع اعتصاب غذا کنند. یک دور باطل بازی خوردن برای ملت ایران تدارک دیده شده است تا کی آخر؟ این ادعیه های شما سی و سه سال بشریت را در ایران شکنجه کرد و کشور ما را به انحطاط برد. شما را برای خدایتان هم که شده است دست ازین تاکتیک های سیاسی که دین را دکان قدرت می کند بردارید. در گلستان حکایتی هست که ضمن آن مؤذنی بدآواز می گفت از برای خدا می خواند ، به قول سعدی تو نیز از برای خدا مخوان!ـ


***


شخصی با نام مستعار «ترسو » نوشته است :ـ


جناب م . سحر _ اولا گربه باید که موش بگیره بنابراین سیاه و سفید آن اهمیت چندانی نداره حالا بگذار مردم برن روی پشت بام ،یک شعاری علیه دیکتاتور بگند... آخه ما مردم در داخل ایران خیلی می ترسیم ...اگه مارا گرفتند ...مي گیم جناب باز جو:« نام خدا را گفتيم...»دوم مگر میلیون ها نفر در خاور ميانه با گفتن الله اکبر دیکتاتورهايی چون بن علي ، مبارک را سرنگون نکرد ند وبه دمکراسی نرسیدند و هم اکنون میلیون ها تن در لیبی و سوریه با الله اکبر قذافی ، بشار اسد و دیگر دیکتاتور ها را در تدارک سرنگونی آنان نیستند؟ چرا آنان حق دارند بگند« االله اکبر » و لی مردم ترسوی ایرانی « نا حقیم؟ سوم _اصلاح طلبی یک خط مشی است ومیلون ها نفر سالهاست که این راه را پی گرفتند شاید در ادامه به سقوط نظام جمهوری اسلامی برسند .چهارم جنابعالی و دیگر سرنگون طلبان ( شجاع و نه ترس) چرا دست روی دست گذاشتنه اید بفرمائید راه باز است لطف کنید جاده تغییر را کوتاه کنید خواهش می کنم با شعار های خیلی رادیکال رزیم جنایتکاررا سرنگون نمائید..پس از سرنگونی ما مردم ترسو مخلص شما سرنگون طلبان شجاع هستیم اينقدر به ما اصلاح طلبان گیر ندهید. آخه ما ترسو هستیم و قرار است در اعلامیه جهاني حقوق بشر بندی برای ما ترسو ها اضافه نمايند.


***


پاسخ آقای «ترسو»ـ

آقایی به نام ترسو ـ به دلائلی که به خوشان مربوط است ـ نسبت به سخنان من در این یادداشت اعتراضاتی را عنوان کرده اند.البته با اسم مستعاری که ایشان برای خودشان برگزیده اند(ظاهرا برای خوشمزگی ) ، قاعدتاً نمی بایست در صدد پاسخ گویی می بودم، زیرا بیم آن هست که از سخنان اینجانب بیشتر بترسند و خدای ناکرده زهره ترک شوند و خون ناشناسی به گردن ما باقی بماند. درهرصورت انتقادشان وارد نیست اما همواره سخنان بی منطق وسطحی می توانند بسیاری از کسانی را که به پوسته و ظاهر سخن توجه دارند دچار سوء تفاهم کنند ازینرو حرفهای جناب ترسو را بی پاسخ نمی گذارم به ویژه از آنرو که احتمال دارد ایشان از آن نوع ترسوها بوده باشند که اهل شنیدن حرف حسابند و اگر حقیقتی در سخنی یافتند احتمالا می پذیرند. به هر حال

اولا قیاس یک مبارزه اجتماعی و سیاسی و فرهنگی برای کسب و برقراری و نهادینه کردن آزادی( که در کشور پیچیده ای مثل ایران سابقه 150 ساله هم دارد) با موش گرفتن گربه از آن نوع قیاس هاست که به قول مولوی خنده آرد خلق را. اگر مبارزه برای آزادی در ایران برای شما در ردیف موش گرفتن گربه سیاه یا سفید است ، با شما سخنی ندارم و همان الله اکبرتان را بگویید و هرگونه و هر رنگ گربه ای را که می خواهید به سراغ موش ها بفرستید. اما اگر خوشمزگی می فرمایید و مقصودتان این است که مهم نیست با چه شعار هایی مبارزه کنیم بلکه مهم مبارزه و پیروزی ست ، باید بگویم که سخت در اشتباهید. تجربه 57 پیش چشم ماست. نتیجه شعار الله اکبر که با خمینی رهبر هم وزن و قافیه بود نظام لاجوردی ها و سعید امامی ها و فلاحیان ها و اژه ای ها و کهریزک و اوین و خاوران شد . درحالیکه اگر در سال 57 از فریاد چنین شعاری احساس وحشت می کردیم و به جای آن فقط زنده باد آزادی می گفتیم، خمینی همچنان درحجره ای در نجف به تحریر الوسیله نوشتن و درس اصول کافی و اسفار دادن خودش مشغول می بود و اوباش بر کشور ما مسلط نمی شدند و خسران بزرگ و بی سابقهء تاریخ ایران پیش نمی آمد. خیر آقای ترسو این نگته بسیار مهم است که ما با چه شعاری می خواهیم مبارزه برای آزادی و دموکراسی و سکولاریسم را در ایران به پیش ببریم. در شعارها آرمانها و جهان بینی ها پنهانند شما اگر این نکته را نمی بینید وارد مسائل اجتماعی و سیاسی نشوید.

دوم آن که : آن ملیون ها نفر به واسطه ء اثر جادویی عبارت عربی «الله اکبر» نبود که «پیروز» شدند(حالا کو تا پیروزی؟) بلکه به واسطه اراده و تصمیم ملی آنها برای پایین آوردن بن علی و مبارک بود. آنها هر شعار دیگری را هم که می دادند همین نتیجه را می داشت. زبرا اولا مصمم بودند تا آخرین مرحله به مبارزه ادامه دهند و دوماً همچون ایران طرفداران حفظ نظام و کسانی که میراث شوم خمینی برایشان همچنان مقدس است در رهبری مردم دخالت نداشتند و نقش ترمز را در حرکت بزرگ اجتماعی و سیاسی ملت خود ایفا نمی کردند و همچون رهبران جنبش سبز نبودند که هم قصد حفظ نظام و قانون اساسی ضد بشری و نهاد ولایت فقیهش را داشتند و هم خود را نماینده آرمان های عمیق صد و پنجاه سالهء آزادی خواهی ملت ایران می شمردند. اگر ایرانیان در سال 88 پیروز نشدند مهمترین علتش وجود کسانی در رهبری جنبش بود که هدف اصلی شان حفظ نظام بود و از جنبش ملی آزادی بخش مردم برای وارد آوردن فشار به جناح مقابل ( که نیروی خودی محسوب می شد ـ و همچنان می شود ـ )همچون اهرم و ابزاری سود می جستند. علت اصلی شکست ملت ما در جنبش اخیر همین بود دوست ناشناس!

در ضمن الله اکبر گویی عرب ها با الله اکبر گویی ما تفات کیفی و ماهوی دارد. اولا این شعار عربی مال آنهاست و ریشه در فرهنگ کهن واجدادی آنها دارد ، به زبان آنهاست و بیان آن ،مطلقاً در میان عرب ها زنگ و رنگ و بار معنوی و عاطفی را ندارد که برای ماایرانی های مسلمان فارسی زبان (و گویشگران زبانهای غیر عربی دیگر در ایران)دارد. این عبارت برای ما یک عبارت دینی با خاصیت جادویی و میتولوژیک است. الله اکبر برای مسلمان ایرانی صرفا یک مفهوم دینی و منشاء انگیزش عاطفه مذهبی و صرفا ایدئولوژیک است و در امر سیاسی به کار کسانی می خورد که قصد بهره برداری از عواطف دینی مردم و تسخیر ذهنی و روحی آنان را دارند . یعنی به کار شارلاتان های سیاسی می خورد. درحالیکه در زبان عربی این عبارت یک کلمه ای ست عادی و از جنس کلمات روزمره دیگر اگرچه عبارتی قرآنی ست با این حال به زبان رایج و روزمره مردم عرب است و تقریبا مثل این است که ما ایرانی ها بگوییم «خدا بزرگ است». چنانکه مشاهده می فرمایید در عبارت « خدا بزرگ است» هیچ عنصر میتولوژیک و جادویی و مانیپولاتور و ایدئولوژیکی وجود ندارد. نکته دیگر آن که ما این شعار را در سال 57 و 58 داده ایم و مبارزه خونین و دردناک و پر قربانی ملت ما برای خروج از آن ذهنیتی ست که این شعار بیانگر آن است. آن ذهنیت جهنم سی سالهء خمینیستی را برملت ما تحمیل کرده واکنون مبارزه ما برای نفی آن است و برای خارج شدن از وضعیتی که بدان دچاریم. درحالیکه عرب ها همچنان تا حدودی نوستالژی خلافت عربی را دارند و هیچ تصوری از آنچه بر ایرانیان رفته است ندارند و هستند تعداد زیادی از آنها که حکومت اسلامی با ایدآلها و اتوپیای آنانناسازگار نمی نماید. به ویژه آن که اسلام عربی ست. قرآن عربی ست و همه فرهنگ و سنن و احکام و آداب و ریتول هایی که در اسلام هست عربی هستند و با هویت تاریخی و فرهنگی اعراب متنافر متضاد نیستند و چه بسا دلخواه و خواستنی هم باشند. پس لطفا ایران را با کشور های عربی و ایرانیان را با اعراب مقایسه نفرمایید و شعار الله اکبر اعراب را برای ایرانیان تجویز نفرمایید.

در مورد خط مشی اصلاح طلبی و این که مدعی شده اید که ملیونها نفر این خط و مشی را در ایران پی گرفته اند هم مبالغه و حتی سفسطه می فرمایید و سفسطه و مغلطه هم یکی از روشهاای شناخته شدهء اصلاح طلبان حکومتی ست. نه دوست عزیز یک ملیون ها نفر چنین خط مشیی را پی نگرفته اند مگر آنکه برای شما، «ملیونها نفر در ایران» اسم مستعار عده از خودی های نظام باشند که در این دوسه سال اخیر از دایره قدرت کنار گذاشته شده اند. می پذیرم که عده ای از بانیان نظام توحش دینی و جمعی از رادیکال های خط امام سابق و گروهی از ملی مذهبیون و گروهی از اعضاء یا هواداران نهضت آزادی و بخشی از عناصر صادق جوان تر که با مطالعه و با اندوختن تجربه و دیدن مفاسد نظام حالشان به «الی احسن الحال» گراییده و فهمیده اند که چه بلایی به نام نظام ولایت فقیه بر سر بشریت آمده است ، اینها راه اصلاح طلبی را انتخاب کرده اند زیرا اصل نظام را از آن خود می دانند زیرا سی و سه سال خودی بوده اند و پرورده و پرورندهء نظام بوده اند و برای خود حق آب و خاک و حق ملک ومال و حق منصب و جاه قائلند و ضمنا نمی خواهند گذشته خودشان را هم زیر سئوال ببرند زیرا با رفتن نظام نقشی که در شکل گرفتن نظام بر عهده آنها بود هموح در معرض نگاه ملت ایران قرار خواهد گرفت و موقعیت قهرمانی و مبارزه جویی برای آزادی و اصلاحات از آنها دریغ خواهد شد. بنا براین همه منافع آنها در حفظ نظام است نه در نفی آن ازینرو پاسیفیزم و نرمش و مماشات و مسامحه جویی آنها نه بابت نرمخویی جبلی و فکری و روح تسامح گرا و گاندی خوی آنها بلکه ریشه در حفظ موقعتی دارد که سی سال از آن برخوردار بودند وضمنا وجود چنین موقعیتی راه سئوال گردن را بر ملت ایران خواهد بست و کسی نخواهد پرسید آقایان خط امام چه بود و در ایران چه کرد؟ (آنها گاندی خود را وجود خود ،در دههء 60 کشته اند و زنده کردنی نیست)

در مورد مسئله ترس و شوخی کم نمک شما، بگویم که این گونه برخورد با ایرانیان مبارز در خارج از کشور هم بخشی از دیسکور به اصطلاح اصلاح طلبان حکومتی ست. آنها با کوک کردن این مضمون مکرر که : « آقا اگر مردی برو داخل و بیرون از گود نگو لنگش کن و شما کنار راین و سن آب جوت را بخور» متأسفانه بیشتر قصد تخطئه مبارزات فکری و سیاسی و آگاهی بخش مبارزات تبعیدی ایران را دارند(این حضرات اصلاح طلب ها سی سال هم صدا با بقیه نظام ، ایرانیان مخالف را در خارج از کشور فراریان می خواندند که خوب البته خیاط خودشان هم این روزها در کوزه افتاده و شتر فرار در خانه بخشی از آنها هم خوابیده است که بگذریم.) نه دوست عزیز من نمی توانم بروم ایران .شما که به من این پیشنهاد را می دهی یا امثال مرا نمی شناسی یا قصد تلف کردن و از میان برداشتن امثال من داری. من همینجا که هستم به سهم خودم با همین قلم و با همین فکری که هم اکنون با شما در میان می گذارم ، اعتراض خودم را عنوان می کنم و کاری ست که در این سی و سه سال هرگز هم متوقف نشده است و برگ سبزی ست تحفه درویش و توان من در همین حد واسلحه من هم یک خودکار بیک و همین کیبورد کامپیوتر است و نه بیشتر. اگر از این چهار ملیون حتی یک ملیون تن هم در حد توان خود صداشان را بلند می کردند و فقط دنبال کار و کاسبی نبودند قطعا راه آزادی بر ملت ایران هموار تر می شد. پس شما هم دیگر با ایرانیانی که این نظام را از ریشه دشمن ایران و دشمن آزادی و دشمن سرنوشت نسل های آینده می دانند از این زاویه برخورد نکنید و با مغلطهء ملامت ننوازید. من این نحوه حرف زدن را در بعضی نویسندگان جنبش اصلاح طلبی از نوع ابراهیم نبوی و حتی به صورت خفیف تر در بحث های اکبر گنجی هم دیده و ناپسندیده یافته ام. یکی از هدف های این بحث مطلق کردن قدرت نظام است (آگاهانه یا ناآگاهانه) این گونه دوستان می گویند ما می خواهیم اصلاح کنیم. شما اگر می توانید بروید رژیم را بیندازید. اندکی مرد رندی بازاری بعضافه اندکی مغلطه بعضافه کیش حفط نظام ـبه طور خفی ـ در این گونه دیسکورس ها پنهان است که جای بحثش اینجا نیست

---------------------------------------------------------


ر.ن نوشته است :ـ

--------------------------


این خدا باید خیلی کوچک باشه که دایم باید بگن خدا بزرگه!! عقدۀ حقارت مگر غیر از این است؟


***


من در پاسخ افزوده ام :ـ


رضا جان کاش می گفتند خدا بزرگ است. آنها نمی گویند خدا بزرگ است . می گویند الله بزرگترین است یعنی در میان همنوعان خود بزرگتر ین ست . زیرا اگر می خواستند بگویند الله بزرگ است می گفتند اللهُ کبیرٌ و نه «الله ُ اکبر» . اکبر ( به معنای بزرگترین ) صفت عالی ست یعنی صفتی که یک شیئی یا یک کس را به یک یا چند شیی یا یک یا چندکس از همان جنس و برتری می دهد و بزرگی او را مطلق و بی چون چرا می شمارد(بزرگترین در میان هم جنسان خود) . بنا بر این الله اکبر یعنی الله درمیان بقیهء همجنسان خود(بت های دیگر کعبه) بزرگترین است مثلا از لات و منات و عزی و ازهمه بت ها هم بزرگتر است. این بوده است معنایی که در ریشه و منشاء این شعار الله اکبر وجود داشته است . از هنگامی که الله در بین مسلمانان به عنوان خدای یکتا (تنهای خدای واحد و مدیر و مدبر و کریم و قسیم و قاصم و جبار )شناخته و پرستش شد این شعار باقی ماند اما صفت عالی «اکبر» رد و اثر اوریژین و منشاء این شعار را در خود مضمر و متمرکز نگاه داشت و از میان باور های کهن دوران بت پرستی اعراب بدوی همچون استخوانی لای زخم ، در میان ادعیه و اوراد اسلام باقی ماند. شعار الله اکبر یعنی خدای ما الله بزرگترین خداهاست. در این شعار آثار باور به پلی تئیسم همچنان به وضوح دیده می شود و خود به نوعی اعتراف به وجود خدایان چند گانه یعنی به پذیرش دیگر بت های خانه کعبه است(منتها در مرتبهء پائین تر) .به هرحال این شعار در عرصه تئولوژی و اعتقاد دینی مردم مطرح است و هرکسی بر مبنای باور ها و اعتقادات دینی و عواطف میستیک فردی خود تعبیر و معنای خود را از شعار « الله اکبر» دارد اما این عبارت کهن سال و کانونیک عربی ، هیچ ارتباطی به مسائل سیاسی ایران و به خصوص به امر آزادی ندارد. متنها سی و چند سال است که دکان ملاها و مکلاهای قشری درس خوانده و مذهب زده را برای کسب یاحفظ قدرت یا معامله و بازی باقدرت رونق می دهد و از طنین و زنگ جادویی و میتولوژیک اعتقادی آن برای سرکوب صاحبان افکار دیگر و به ویژه آزاد اندیشان بهره گرفته می شود و هم اکنون هم برخی به اصطلاح روشنفکران دینی (کتاب خوانده های بیرون از حوزه ، و دانشگاه رفته هایی که حسرت حوزه های علمیه همچنان به دلشان مانده) ازین شعار استفاده می کنند تا رنگ و صبغه و غلظت دینی جنبش آزادیبخش ایرانیان را بالا نگاه دارند تا خود بتوانند همچنان رهبر و لیدر باقی بمکانند و نقش خود را در «مدیریت جهان» حفظ کنند.( این عبارت مدیریت جهان وام از سران نظام اسلامی ست . )



****


اشاره کنم که من در جایی چنین اظهار نظری را (در ارتباط با منشاء و معنای «الله اکبر»)ندیده ام و این نکته که گفتم ، استنباط شخصی خود اینجانب است و ممکن است دچار اشتباه شده باشم اما در هرحال سخنی ست کاملا متکی بر درک شخصی اینجانب.ـ


***

این هم نظر یکی از دوستان عزیز است در باره این مطلب

که از طریق ایمیل فرستاده اند. ایشان استاد فلسفه

و در معارف اسلامی صاحب مطالعه و تألیفات هستند


سحر عزیز


مطلب دوم یعنی پاسخ شما به شعار الله اکبر و نقطه نظر تان در تلقی مسلمان ایرانی از این شعار با تمام بار عاطفی تاریخی آن که چونان تسلائی برای زخمهای بی التیام تاریخی است ، وتلقی مسلمانی عرب زبان از این شعار کاملا درست و دقیق است .

و اما تحلیل دیگرتان از مفهوم" اکبر" کاملا درست و تاریخی است

و هیچ شبهه ای در درستی آن وجود ندارد . ـ

این نقطه نظر در باب الله اکبر واقعیت تاریخی دارد ،

اینکه اساسا عربها خدائی بنام الله را نمی شناختند . ـ

در آغاز تبلیغ رسالت پیامبر اسلام عربها درست نمی فهمیدند

که مقصود محمد از الله کدام خداست

تا اینکه او بدیشان تفهیم می کرد الله خدائی ست که برتر و بزرگتر

و خلاصه اکبر از دیگر خدایان اقوام عرب جزیرة العرب است . ـ

لذا بدنبال آن به عربها می گفت " قولوا لا اله الا الله تفلحوا " ـ

بگوئید خدائی جز الله نیست تا رستگار شوید . ـ

ونکته ی دیگر آنکه در جریان تاریخ و پیدایش و رشد الهیات اسلامی

با بهره گیری از نگاه عمدتا توراتی و در جنب آن نگاه سنت مسیحی

در باب حدای واحد مسلمین الله اسلامی را

در کنار " یهوه ی سنت توراتی و " پدر" در سنت انجیلی و مسیحی قرار دادند .ـ

بهر حال مطلب دندان گیری نوشته اید که جای آفرین دارد . شاد باشید


***

اینهم لینک سه شعر از م.سحر در باره الله اکبر که یکی از آنها سروده سال 61 و دو شعر دیگر ساخته همین ایام اخیر است :

Mohammad Djalali http://asre-nou.net/php/view.php?objnr=13984...