این بخش تصویر طنز آلودی است از روزگاری که نسل ما به تأثیر از شرایط و فضای فکری که آن روز ها بر جهان حاکم بود، تصمیم داشت تا طرحی نو در افکند و جهان را از روی الگویی که در تصور داشت تغییر بدهد .ـ
گذشتهء اندوهباری که هنوز هم که هنوز است بعضی از ما بار سنگین و طاقت فرسای توهمات ایدئولوژیک و سیاسی اش را روی شانه های زخمی خودمان حمل می کنیم ، تا کی و در کجا آن را به زمین بگذاریم !ـ
دوبیتی های رفیق ِ کبیر و برادرِ شهید
مو کوچک ماهی ِ جوبار بودُم
محال اندیش ِ دریابار بودُم
از ایران تا بُلیوی با رفیقان
به کام ِ مرغ ِ ماهیخوار بودُم !ـ
هدفمند و عدالتخواه بودُم
دلیر و داهی و آگاه بودُم
به دریا در میان ِ تورِ دشمن
سپهسالارِ قربانگاه بودُم !ـ
تن اینجا بود و دل با موج ها بود
که خوش در آرزوی ناکجا بود
شتابی بود و جانی ناشکیبا
که بی منّت، مُهیّای فدا بود
شنا در بـِرکه ها آموختَستُم
دو چشم ِ دل به دریا دوختَستُم
نجاتِ ماهیان ِ برکه ام را
بر آتشدان ِ دشمن سوختَستُم !ـ
دو دریا بود و باراندازِ دُشمن
بُلند از هردو سو آوازِ دشن
ندونستُم در این رقصِ دلاویز
دلُم پر می زند با سازِ دُشمن
دو دریا و دو بارانداز بودند
که ناهمرنگ و ناهمساز بودند
یکی شان قبلهء ما بود اگر چند
دوتاشان کژرو و کژ تاز بودند !ـ
فلاح ِ ماهیان آمالِ ما بود
سری بر شانه از بهرِ فدا بود
جهان را داد می جُستیم ، لیکن
جهان ِ ما جهان ِ کوسه ها بود !ـ