
همچون هزاره های شب ، این نیز بگذرد
این روزگار ِ تلخ ترین نیز بگذرد
بر نای بی نوائی ِ چوپان ِ شوره زار
هیهای نغمه های حزین نیز بگذرد
این شوکران ِ کهنه که بر کام ِ تشنگان
ریزد ز کوزه های گلین نیز بگذرد
این چشمه های خون ِ بهاران که جاری اند
از چشمخانه های زمین نیز بگذرد
گر داغ ِ کین گداخت جگرگاه ِ عشق را
شمشیر ِ عشق از دل ِ کین نیز بگذرد
وین داس ِ فصل ِ مرگ بر اندیشهء گیاه
از شانهء دروگر ِ دین نیز بگذرد
پاریس ، 17/7/1984
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر