.....
ـ«هجوم فرهنگی» بخش دیگری ست از منظومهء «قمار در محراب».ـ
تقریباً همهء ایرانیانی که در این ربع قرن زیسته اند ، با عباراتی از نوع «هجوم فرهنگی» ،« تهاجم فرهنگی» ، «هجمهء فرهنگی» و یا کلمات و عباراتی مشابه آن آشنایی دارند.ـ
این کلمات در این سالهای «انقلابی و پُست انقلابی» همواره همچون وصلهء اتهامی برای گسترش اختناق در جامعهء ایران به کار رفته است و بهانه ای بوده است برای سرکوب انسان های آزاده ای که به لحاظ فرهنگی و اجتماعی و سیاسی یا به لحاظ عقلی و روحی و عاطفی ، وجود و شخصیت و هویت خود را با خُلقیات و ارزشهای واپس گرا یی که حکومتگران استبداد دینی به ضرب داغ و درفش و دُشنه و شلاق ، تحمیل کرده و می کنند، در انطباق نمی دیده اند و نمی بینند.ـ
بسیاری از ایرانیان(زن یا مرد ، پیر یا جوان) طی این دوران شوم 28 ساله به نام و در پناه همین مفاهیم ساختگی و ایدئولوژیک شلاق خورده اند ، مورد تجاوز و تهاجم عملهء ظلم و جور واقع شده اند و به زندان افتاده اند. بسیارانی دیگر (ملیون ها انسان ایرانی) دل از یار و دیار و خویش و پیوند و هست و نیست خود برکنده و خانمان و میهن خود را به قصد سرزمین های دور و نا آشنا ودر برهوت سرنوشت و آینده ای ناروشن و مخاطره آمیز ترک گفته اند.ـ
و نیز بسیارند انسان های بزرگ و شرافتمند و ارزندهء ایرانی که به بهانه و بر اساس همین شعارهای تـُهمتگر،میان تـُهی و بدخواه ودشمنکیش وضد عقل و ضد ایران و ضد انسان به قتل رسیده اند: در زندان ها : مثل سعیدی سیرجانی
در بیابانها : مثل مختاری و پوینده و تفضلی یا در خانه ها مثل پروانه و داریوش فروهر یا غفار حسینی و بسیاران دیگر.ـ
این قسمت که خود بخشی ست از یک «سه گانه» ، به دروغ و فریب بزرگی می پردازد که در این شعار مردم کـش پنهان است و به تناقضاتی اشاره دارد که در آرمانها و هدفها ی ناهمزمان و واپس اندیش اسلامیسم بنیادگرا نهفته است.ـ
هدف و آرمان بی آینده ای که درحصار حاکمیت دینی امر مقدس را به فساد قدرت آلوده است و سرانجام دراسارت فزونخواهی و آز یا بلاهت و جهل ـ یا هردو ـ خود را به داری حلق آویز خواهد کرد که سالهاست با دست خود به بافتن ریسمان و تافتن طناب آن سرگرم است! ـ
یـارب این نــودولتــان را بـر خــر خـودشـان نشـان
حــــــافــظ
هجـــــوم فـــــرهنـگــــــیـ