۰۸ آبان ۱۳۸۹



http://www.parisetudiant.com/etudiant/sortie/xxiie-journee-mondiale-de-la-poesie-nous-

دوازدهمین «روز جهانی شعر» در پاریس ـ


Nous sommes tous frères en l'Humanité
...............................................................................
شنبه سی ام اکتبر
ساعت 15 تا 20
دوازدهمین «روز جهانی شعر» در پاریس
برگزار می شود
اطلاعات بیشتر در متن فرانسوی زیر و نیز در آفیش مندرج است:ـ ¤

le samedi 30 octobre 2010de 15 h à 20 h

dans le cadre de la XXIIe Journée mondiale de la poésie

organisée par l'association
Poesia 2 Ottobre de Paris
et laMairie du XIVe arrondissement
à la Salle des fêtes de la Mairie annexe

12, rue Durouchoux Paris XIVe
métro : Mouton-Duvernet (ligne 4), Denfert-Rochereau (lignes 4, 6) ;RER : Denfert-Rochereau (ligne B) ; bus : 28, 38, 58, 68

Actes de présence présente*
d'une part : Fraternité
un montage poétique conçu et mis en scène par
Éric Meyleuc et Pedro Vianna


poèmes de:

Cristina Castello , Jean-Claude Diamant-Berger, Danièle et Paul Dailloux, Mohammad Djalali (M.Sahar) , Christophe Frionnet, K. Kalamogan, Nicolle Leclercq, Éric Meyleuc, Denise Peyroche, Pedro Vianna

dits par

Mohammad Djalali (M.Sahar) , Éric Meyleuc, Pedro Vianna
sur les improvisations musicales de
Christophe Frionnet*

et d'autre part

Pas à pas
un spectacle, conçu, écrit et mis en scène par

Nicolle LeclercqavecÉric Meyleuc, Adeline Perochon, Pedro Vianna
et la voix de:
Marie-Noëlle Gailletphotos
Michèle Frontil, Nicolle Leclercq
musique:
Christophe Frionnet

entrée libre
dans la limite des places disponibles

http://poesiepourtous.free.fr/poesiepourtous/poesiepourtous/XXIIJMPaff.jpg poesiepourtous.free.fr


اینجانب در بخشی از برنامه های این فستیوال سالانهء بین المللی مشارکت دارد

۲۹ مهر ۱۳۸۹

ایهاالناس که روشنفکرید

اَیّهـــالنّــاس که روشنفــکریــد !ـ

در بارهء نامهء چند «منور الفکر» ایرانی به هابرماس

من نامه آرامش دوستدار به هابرماس، فیلسوف معاصرآلمانی راهنوز نخوانده بودم که از

سراتفاق نامه دوسه تن از فضلای دانشگاه رفتهء ایرانی را دیدم که شتاب به خرج داده بودند تا از موضع دفاع از«اسلام» به این فیلسوف غربی بگویند :«مراقب باشد و گول این بی سواد راسیست کینه جو را نخورد زیرا اسلام عزیز اینجورها هم که این بابا به شما گفته است خشونت طلب و آدم کش نیست» در هر صورت من شتابزدگی این«روشنفکران» ایرانی را که درنامه نگاری به بزرگان با یکدیگر مسابقه می دهند ، اندکی رقت آور یافتم و چند بیتی به بدیهه زیر نامه آنها قلمی شد . دیشب فرصتی پیش آمد و نامه آقای دوستدار را هم یافتم و خواندم. نتیجه آن شد که سطرهای دیگری نیز بر ابیات پیشین افزودم و متن کامل آن هم اینک در برابر شماست .

............................................


ایُها النّاس که روشنفکرید

فکر در کلّه و لب در ذکرید

بشتابید هابرماس آمد

صاحب اندیشه و احساس آمد

قلمی را به دوات اندازید

چنگ در زلف نشاط اندازید

ذوق و اندیشه به بازار آرید

حکمت خاصّه در کار آرید

بگشایید ز قرآن فالی

سوره بندید به استدلالی

وان یکادی به تفکر بندید

عقل کلی به تصور بندید

روضهء مظلمهء دین خوانید

آیه در لعن ملاعین خوانید

بنویسید که ای هابر ماس

جان تو نامهء قبلی بیجاس

بنویسید : فلان ، کین ورز است

گفتمان ِ قلمش بی ارزاست

نه به دانسته ، بل از نادانی

دشمنی دارد با ایرانی

ـ« دوستدار » ست اگرچندش نام

ـ«دوستدار»یش پر است از ابهام

ـ« دوستدار» ست ولی دشمن خو

کچل ِزلفعلی یعنی او

ـ «دوستدار» ت به حقیقت ماییم

کاوستادان سه دانشگاییم

ما ، دو «صدری» و یکی «دبـّاشی» ـ

واندگر فلسفه لافی ناشی

ـ«دوستدار» یش سرابست و خیال

کسب ِ«آرامش» ازو امر محال ! ـ

بسکه کینجوست ، نگنجد در پوست

هرکه با اوست مخالف ، «دینخو» ست

نه سواتی نه مواتی دارد

نه زحکمت لمعاتی دارد

سوی ساحل نشتابد بلَمَش

انگلیسی ننویسد قلمش

آلمانی نسراید بیتی

به چراغش نفروزد زیتی

به سوی تیره گرایش دارد

لیک دعوی درخشش دارد

امتناعات تفکر ، وردش

عده ای دشمن دین در گِردش

هی به اسلام دهان دارد کج

نه ازآگاهی بل از روی لج

نیستش زآتش دوزخ بیمی

به خمینی نکند تعظیمی

بیضه ای را ننوازد به دمی

خاتمی را نفرستد رقمی

سکه ای پیش سفالی ننهد

سگ زردی به شغالی ندهد

ما ولی عاشق اسلاماتیم

اهل اندیشهء اصلاحاتیم

هگل و کانت به محفل داریم

حُکم ِ حداّدک عادل داریم

ما دموکراسی و دین می جوییم

حق در اسلام مُبین می جوییم

گفتگوها ز تمدن داریم

که به صحرای عرب بُن داریم

شهروندان ِ سعادتکده ایم

خالی از شعبده و عربده ایم

دین ما آینهء آزادیست

ضد سرکوبی و استبدادی ست

حقهء علم ِعدالت با ماست

حکمت از غیب ، حوالت با ماست

جانشینان سورل یا وبِریم

نه چنو مبتکر شِرّ و وِریم

مزرع سبز فلک را دِیم ایم

حاصل ِ کِشت ِ امیل دورکِیم ایم

نامهء ما به تو ای هابرماس

همچو پیغام محمد به خُداس

نامه اوست زشیطان به شما

تو بدان نامه توجه منما

نامهء ماست چو پیغام سروش

جام شهد است ، بنوشان و بنوش

نامهء او رقم ابلیس است

خطش از زهر عداوت خیس است

پُست اگر نامه از ایشان آرد

مستانید ، کراهت دارد!ـ

ور گرفتید ، مراقب باشید

که در پاکت او نخراشید

زانکه اندیشهء منحوس در اوست

فکر آلوده به ویروس در اوست

گر گرفتید ، سلامت شد دور

در بلایی که مداوا یُخدور!ـ

ما سه تن طوطی و او جوجهء زاغ

طوطیان را نرسد جز ابلاغ

غرض ماست همین آگاهی

جز خدایت نکند همراهی

.................................

م.سحر

پاریس ، 21.10.2010


۲۲ مهر ۱۳۸۹

من مرضیه را دوست داشتم



من مرضیه را دوست داشتم. او یک میراث ملی بود که رنود سیاسی مصادره اش کرده بودند. دلم برای صدایش لک می زد اما هیچوقت به کنسرت های گهگاهی او در پاریس نرفتم . مرضیه ای که من می خواستم و می خواهم بانوی آواز ایران بود. مرضیه برای من یادآور خالقی و صبا و بنان و نمایندهء درخشان ترین دوران تصنیف سرایی و موسیقی بزمی کلاسیک ایران بود. مرضیه مرضیه بود و مرضیه خواهد بود. انتخاب سیاسی او ذره ای از احترامی که به او داشته ام و دارم نکاست اما گاهی به خودم می گویم حیف ازو بود که وسیلهء تبلیغات یک گروه سیاسی قرار گیرد و همسو با اهدافی شود ، که به لحاظ سیاسی در خدمت آزادی ایران نبودند و با کسانی نواخوان و همصدا گردد که به لحاظ فرهنگی و ارزش هنری ، هم سطح و هم سنگ با شأن و مقام هنر والای این بانوی ارزنده و بزرگوار نبودند ، سهل است ، به گرد پای او نمی رسیدند
یاد مرضیه بزرگ گرامی باد که صدای ماندگار پنجاه سال زندگی اجتماعی و هنری و ذوقی و فرهنگی ملت ایران بود و بیش از پنجاه سال عواطف ملت ما را نواخته بود.ـ