۱۰ آذر ۱۳۹۱

برای نسرین ستوده











................................................................................

برای بزرگوار زن آزاده ایرانی نسرین ستوده
که در بند دژخیمان حکومت دینی دیریست که به اعتراض ترک خوردن کرده است!
....................................................................................



زنی به گوشهء زندان ، چراغِ خانهء ماست 

وجودِ مُشتعلی شعلهء شبانهء ماست

چو رو شنای شرف زان سوی حصار ستم

پیام و پرتو خورشیدِ جاودانهء ما ست

صدای بستهء او را اسیر نتوان داشت

که کوبش دل و آواز عاشقانه ماست

ستوده باد عزیزی که نام نسرینش

نشانهء شرف و شاهدِ زمانهء ماست

بمان که اهل زمین از تو بهرمند شوند

چنین که یاد تو در نغمه و ترانهء ماست !


م.سحر
پاریس 10 آذرماه 1391
http://msahar.blogspot.fr/

۲۶ آبان ۱۳۹۱

روز فلسفه در ایران











می گویند ملایان حاکم بر ایران که سی و چهار سال تمام است علوم انسانی و اجتماعی را دشمن اصلی حکومت جهالت و بیداد دینی خود می انگارند ،  یک روز تقویمی را هم به« فلسفه» اختصاص داده و آنرا «روز فلسفه» نامیده اند. این دو بیتی ها به مناسبت چنین روزی سروده شد .

بسکه سنگین بود قوز فلسفه
شد وضو باطل به گوز فلسفه
اهل دین غرقند در گنداب فقه
جشن می گیرند « روز فلسفه!»


دشمنان کینه توز فلسفه
جشن می گیرند روز فلسفه
خوش در ایران الفتی دارد چنین
ریش ملایان و گوز فلسفه !


م.سحر
پاریس 10 11 2012

۲۳ آبان ۱۳۹۱

فردای بهتر / یک غزل از : م.سحر






















فردای بهتر

بر گِردِ خود،  پرگار سان  ، خطّ ِ  مُدوّر می کشم
وانگه به دامِ خویشتن ،  آه از جگر بر می کشم
افتاده  بیرون از کران   ، وز راهیان ِ  کاروان
چون مرغ دور از آشیان ، بر هر دری پرمی  کشم
آن سو تر از دیوار ها ،  افزون تر از بسیار ها 
بی حاصل از پندارها  ،  پندار دیگر می کشم
تنها تر از خویشم چنان ، کز خود نمی یابم نشان
زین روست کز فرش زمان ،  پا را فراتر می کشم
غمنامه در دل می برم ،  منزل به منزل می برم
جسمی که در گِل می برم ، سنگر به سنگر می کشم
با این شب ِ دیوانه خو  ، خورشید دارم پیش رو
طرح درخشانی ازو  ، برلوح و دفتر می کشم
 هر لحظه تا سر برکشم ، چون ساقه ای از دانه ای
بر  صفحهء رؤیای خود ،  نقش صنوبر   می کشم 

با نوبهاری درسفر ،  همراه ابری بارور
بگذشته از کوه و کمر   فردای بهتر می کشم

م.سحر
12.11.2012











۱۸ آبان ۱۳۹۱

نام دیگر کشتار




نام ِ دیگر ِ کُشتار
پس از شنیدن خبر هولناک قتل یک جوان آزادیخواه  و وطن پرست دیگر به نام ستار بهشتی در زیر شکنجهء حکومتگران دینی همراه با دریغ و انزجار این ابیات تقریر افتاد. 
تا کی می باید شاهد قتل جوانان برومند ایران بود؟
آیا استخوان پاره های خمینی هنوز هم خون می طلبند ؟
م.سحر                  




ایران به قهر و قتل گرفتار است
اسلام ، نام ِ دیگر ِ کُشتار است
مسجد شکنجه گاه و خدا خنجر
در چنگ قوم ِ قاتل ِ غدار است
روحانیت ، جنایت و بی رحمی ست
انسانیت به خاک وطن خوار  است
داد و  وِداد ، مذهبِ منسوخ است
ظلم و عناد ،  مذهبِ مختار است
قرآن ،  جوازِ  پَستی  و  بدکاری 
دین ، محنت و عداوت و آزار است
از اولیاست  آنچه به گفتارند
وز اشیقاست  آنچه به کردار است
نعلین ، زیب پای ستمکیشان
دستار ، تاج فرقِ ستمکار است
دزدند و رذل و جانی و بی آزرم
این واعظان که منبرشان دار است
پَستند و  بی حفاظ  و عداوت کیش
این  مُفتیان که کُشتنشان کار است
روزی که خونِ خلق نریزد نیست
زینگونه  روزِِ خلق شب ِ تار است
از آستینِ کوتهِ خون آلود
دستِ دراز ، حامی ِ دستار است
دین،  پیشخوانِ  دَکهّء  قصابان
بر خوانِ گرگ ، عشرت کفتار است
زینسان به راه دوزخ بی برگشت
ذوق ِ بهشت ، قافله سالار است
گویی به نام ِ سدره و طوبا ، مرگ
 بی وقفه خون تازه طلبکار است
چاووش انحطاط  به راه اندر
بنشسته روی مرکبِ  رَهوار است
«قانونِ حق ، پیاده کنان »  بر خاک
باطل،  عنان گسسته به پیکار است
خود را امام خوانَد و پیغمبر
بر خیل ِ جهل و کینه  علمدار است
مجذوبِ تیغ لشکر   بیداد است
معتادِ خونِ  رستهء   احرار است
زین گونه در کُنام عداوت ننگ
درجامهء ابوذر و عَمّار است
در مطبخِ ضیافتِ  وحشت ، دیگ
بر استخوان پیر و جوان بار است
کشور، اسیرِ ظُلمت و نادانی ست
مردم به تیغ ظلم، نگونسار است
عرشِ خدا به روی زمین فرش است
کارِ خدا به عرشِ خدا زار است !

پاریس 7/11/2012
http://msahar.blogspot.fr/