۰۷ دی ۱۳۸۸

وقت بیداری عاشقان است


وقت بیداری عاشقان است
:::::::::::::::::::::::::::::::::::


عاشقان حلقه بر در بکوبید
راه صبح ِ منوّر بکوبید

بر سر دشمنان سنگ و ساروج
از کمینگاه و سنگر بکوبید

ضربتی خورد و این مار زخمی ست
مار مجروح را سر بکوبید

فوج ِ نیکید بر بد بتازید
مشت خیرید بر شر بکوبید

قلعهء ظلم و کاخ ستم را
بر بساط ستمگر بکوبید

وقت بیداری عاشقان است
خفته را حلقه بر در بکوبید

یکدل و یک صدا در دل شب
راه خورشید خاور بکوبید

نور در چند گامی ست در بند
بندش اندر برابر بکوبید

دست در دست دیگر فشانید
پای در گام دیگر بکوبید

راه بر عاشقان وطن ای
عاشقان دلاور بکوبید

چشم ِ جان ، زی شمایان بود تا
دشمنان را سراسر بکوبید
..........................م.سحر
پاریس
28.12.2009
........................................

۰۲ دی ۱۳۸۸

در حاشیه ء یک خاکسپاری تاریخی

پــایــان خمینی و آغــاز حیــات تــاریخی منتـظــری





پس از دیدن تصاویر باشکوه دیگری از مراسم خاکسپاری آقای منتظری ، جملات زیر را همین امشب روی صفحه ء فیسبوک خودم قرار دادم و در توضیح و تشریح آن هم چند جملهء دیگر نوشتم و اکنون می بینم که درج آنها روی این صفحات بی مناسبت نیست زیرا اولاًحرفهایی ست که جایی طرح شده اند و ثانیاً تعداد بیشتری به این اوراق دسترسی دارند . بنا بر این عین آن جمله ها را در اینجا نقل می کنم : ـ
ملت ایران درسی ام آذرپیکرمنتظری ونام خمینی رایکجادفن کرد!ـ
بزرگداشت منتظری بزرگداشت انسانی بود که بت خمینی راشکسته بود وحرمتی که نثار او شد معنایی جزنفی خمینیگری نداشت ازین پس نمی توان شیعهء مؤمن بود و او را مرجعی عالیمقام دانست و درعین حال خمینیی گری را باطل نشمرد!ـ
منتظری یکی یکی ساخته های خمینی راویران کردوبساط مشروعیت دینی حکومت استبداد فقها را برچید.ازین رو بی شک درتاریخ روحانیت انسانی منحصربه فردمحسوب خواهدشد.ـ


و در حاشیه افزودم :ـ



روزگار آزمون مدعیان آزادی در میان اصلاح طلبانی رسیده است که همچنان خود را شیفتهء «امام» فرا می نمایند . نمی توان آزادی خواه بود و خمینیگری را پذیرفت*. جمع این دو جمع ضدین است. سرانجام به یمن آقای منتظری محک اصلی آزادی خواهی برای سنجش صداقت دستپروردگان نظام سی ساله فراهم شده است: یا باخمینی باید بود یا با آزادی و عدالت و انسانیت در ایران.ـ جمع این دو ممکن نیست. ـ
ازین پس نمی توان در این نظام ، یا نام اصلاح طلب به آقای منتظری اقتدا کرد و در عین حال به میراث امام چسبید. راه تقلب در این زمینه به مدد بیست سال مقاومت منتظری بسته شده است.ـ


رسم عاشق نیست یک دل با دو دلبر داشتن
آقایان می باید میان منتظری و« امام» پیمان شکن خویش یکی را انتخاب کنند!ـ



:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
ـ * با تکرار این شعار بی محتوا که گویا روزی خمینی گفته بوده است: «میزان رأی مردم است»ـ
یک مغلطهء بزرگ درکار می آید و آن این است که خمینی زمانی این حرف را می زد که به واسطهء تسلط شور انقلابی بر جامعه و فضای عاطفی و سیاسی و مذهبی آن ایام ،اعتماد عامه مردم ایران را به دست آورده ، موقعیتی به ناحق کسب کرده بود و خود را به حد نیمه خدایی رسانده بود ،ازین رو به بیعت اکثریت قاطع مردم هیجان زده و مسحور و فریب خورده ایران اطمینان کامل داشت و دیده شد که در موقعیتی دیگر که این اعتماد و اطمینان وجود نداشت و هنگامی که جناب ایشان سلطنت و امامت را یک جا صاحب شد و طایر بخت بر سر و عروس قدرت در بر یافت و حاکمیت غاصبانهء خود را به سرنیزه و چماق و شکنجه و زندان و قتل عام مستظهر و پشت گرم یافت، با بی شرمی خاص خود گفت : «اگر سی ملیون بگویند نه من خواهم گفت آری ؟»
کسانی که به گفتهء نخستین وی تکیه می زنند و آن را پرچم راه خویش می دانند ، دانسته و آگاهانه ، گفتهء دوم و کردار ده سالهء او را نادیده می انگارند ودر روز روشن پیش چشم جهانیان ، به ملت ایران ـ که قربانی آز قدرت و پیمان شکنی و خدعه گری های او شد و هست و نیست خود را در یک استبداد سیاه سی سالهء دینی از کف داد ـ دروغ می گویند.ـ

۲۷ آذر ۱۳۸۸

شب یلدای ما

شب یــــلـــــدای مـــــــا

...............................................................................
..................................................
........
دست در دست و گام در پیِ گام
روشنی در دل و سفر در پیش
آذرخشان ظلمتیم که هست
شب صد ساله را سحر در پیش
غم دی دور باد تا داریم
راه ِ فردای نامور در پیش !ـ
شب یلدای ما به وادی صبح
می رود، پا به راه و سر در پیش !ـ

.............................
م.س. پاریس 18.12.2009
.....................................
همراه با شادباش برای شب یلدا

۲۶ آذر ۱۳۸۸

نگاه ندا

نگـــــــــــــاه نــــــــــدا


با دعوت از جنبش سبز برای شرکت در تظاهرات به نفع بنیانگذار نظام اسلامی و دفاع از پیشوا و بانی و مسّبب استبداد سیاه سی سالهء دینی و تطهیر وی به بهانهء سوزاندن یک عکس ،به نظر می رسد که می خواهند دستاورد های شش ماههء جنبش آزادیبخش ملت ایران را که به اعتبار حضور نمادین رنگ سبز به «جنبش سبز» شهرت یافته، در محرا ب خمینیسم قربانی و به نفع نظام ، مصادره کنند. ـ
پیداست که خواست های این جنبش بسی فراتر ازهدف های برخی کارگزاران پیشین نظام است که هم اکنون به عنوان اصلاح طلب در جایگاه رهبری جنبش سبز از رسمیت حکومتی و« مشروعیت قانونی» برخوردارند. ـ
این جنبش ، در این شش ماه گذشته از خون جوانان آزادیخواه ایرانی بارور شده و، بیش از صد کشته تقدیم آزادی ملت ایران کرده ،هزاران سر و دست و پای شکسته و مجروح و هزاران زندانی با وی همراه و همدل اند ، از داغ دل و اشگ روان ِ مادران و پدران فراونی در میان ملت ایران برخوردار شده و جانفشانی وهمت و رنج دهها هزار جوان و پیر ایرانی در داخل و خارج از ایران پشتوان و بدرغهء راه اوست. ـ
رهبران رسمی و فعلی جنبش سبز حق ندارند به نام دفاع از «تصویر امام خمینی» و به پیشنهاد ملایانی که در همهء مصائب سی ساله نقش و شرکت فعال داشته اند ، اعتبار و حیثیت این جنبش را نثار نعلین خونین «پیشوا»یی کنند که منشاء و مبداء این نظم ویرانگر استبدادی بوده و زنجیر اسارت ملت ایران بافتهء پیمان شکنی ها و خدعه ها و خیانتهای اوست. ـ
خمینی مسئول اصلی همهء رنج ها و مرارت های سی سالهء ملت ایران است. او فرمان کشتار داده است و بی گناهان بسیاری را به قربانگاه فرستاده است. او مسئول گروگان گیری و هتک حیثیت و اعتبار ملی ایرانیان در جهان بوده است. او در خاک کشور ما تروریسم پروری و ایجاد ناامنی در کشورهای همسایه را زمینه سازی کرده و به خرج ملت ایران و به نام ایرانیان صدور نا امنی و توحش تروریستی را سازماندهی کرده است. او هشت سال تمام ، یک جنگ اجتناب پذیر را به واسطهء حقد ذاتی و کینه توزی جبلی خود بر ملت ایران تحمیل کرده و ملیونها جان جوان و پیر را قربانی آز قدرت طلبی و سماجت غیر عقلانی خود کرده ، ایران را ویران ساخته ، اقتصاد را به نابودی سوق داده و همهء توانمندی های مالی و جانی این ملت را در مسیر جنگ پایان ناپذیر و شوم و بی سرانجام به کار بسته است. او زنان ایران را خوار و حقوق آنان را پایمال کرده است جوانان و کودکان را دقمرگ و ناشکفته پرپر کرده است. او ملیونها ایرانی را از کشورشان آواره ساخته وملت ایران را از هوشمند ترین و کاردانترین و آگاه ترین فرزندانش بی نصیب ساخته است. ـ
اکنون پس از اینهمه جانفشانی و مرارت و رنج چرا باید جنبش سبز اعتبار و حیثیت خود را در دفاع و تطهیر وی به کار بَرَد؟ ـ
اینها افکاری ست که این روز ها به بسیاری از ذهن ها خطور می کنند و این رباعی نیز در نتیجهء اندیشیدن به همین سئوال سروده شد! ـ
امید است که کوشندگان راه سبز آزادی ، گذرگاه تنگ عافیت را نیک بازشناسند و به راهی نروند که یکبار دیگر ازجماران سردربیاورند و خطایی نکنند که جامعهء داغدار و مجروح و منکوب ایران ، که بیش از شش ماه به دشواری می کوشد تا سرانجام ، روی پاهای پر آبله و مجروح خود بایستد سر از گرداب سی سالهء استبداد دینی بیرون آورد و کشور ما ایران به سالهای سیاه شست یعنی به نقطهء آغازین مصیبت ها و دربدری های خود بازگردد و روی بامها به ماه خیره شود و غرقه در یک هذیان سراسری و توهم خفت بار ملی، بار دیگر تصویر قصاب خویش را جستجوکند، که در این صورت به قول ملک الشعرا بهار می باید گفت : ـ
چه زحمتها کشید این ملت زار
دریغ از راه دور و رنج بسیار

هرگز چنین مباد! ـ
م.س

...........................

......................
ای سبز ، ندا دیده به راهت دارد
.
امّید به گام ِ دادخواهت دارد
.
راهی که تو می روی ز چاه آکنده ست
.
بادا که نگاه او نگاهت دارد
..................
..................................

م.سحر

پاریس ، 17.12.2009


۲۴ آذر ۱۳۸۸

یک تابلو اثر نستور رخشانی (خاور) برای شانزده آذر

.................................................................................
این تابلو کار هنرمند نقاش و گرافیست برجسته ء ایرانی مقیم پاریس ، نستور رخشانی (خاور) است که به مناسبت شانزده آذر وبه تأثیر ازتاریخ و فرهنگ وهویت ایرانی ونیز درارتباط با جنبش آزادیبخش مردم ایران خلق کرده است
برای دیدار از دیگر آثار این هنرمند اصیل و اهل اندیشه ، می توانید به اینجا بروید
..............................................
..........................................
برای بزرگ تر شدن تصویر روی آن کلیک کنید

من هم مجید توکلی هستم




دی بلبلی نوای دلی گفت با گلی

کای گل تویی که در خور آواز بلبلی

شاعر شنید و در خور آواز خویش یافت

آزاده ای به نام مجید توکلی


م.سحر

..............................................

می توانید این دوبیت را از اینجا در آواز شوشتری با صدای دوست هنرمندم علی تهرانی بشنوید


..............................................................................................

تصویر بالا در روز یکشنبه 13 دسامبر 2009 در پاریس ، کنار برج ایفل برداشته شده است.
در این روز جمعی ازمردان ایرانی مقیم پاریس و از آن جمله اینجانب با کمال افتخار
روسری و چادر به سر کردیم تا با دانشجوی مبارز زندانی مجید توکلی هم بستگی خود را نشان دهیم.
زیرا عمال حکومت استبداد سی سالهء دینی پس از ربودن این جوان دانشجو به خیال خود برای تحقیر او و تحقیر همهء آزادیخواهان ، یک تصویر ساختگی و تقلبی انتشار دادند که مجید را در لباس زنان محجبه نشان می داد و مدعی شدند که وی با این لباس قصد فرار از دانشگاه را داشته است.
این روش های شرم آور و آبرو باخته که نشان ازعمق نادانی عمال هیأت حاکمهء فعلی ایران دارد ، کارآیی خود را به طور مطلق از دست داده زیرا بلافاصله صدها مرد ایرانی داوطلبانه لباس زنان محجبه را به تن کردند و در برابر دوربین ها ظاهر شدند و اینک هزاران تن دیگر به آنان پیوسته اند و همچنان تعداد مردانی که در این اقدام هوشمندانه شرکت می کنند پرشمار و بازهم پرشمار تر می شود تا با فریادی نمادین برابری زن و مرد راپیش چشم جهانیان اعلام کنند و کوس رسوایی نظام ضد اخلاقی و فریبکار حاکم بر ایران را کوبنده تر از پیش به صدا درآورند. نظامی که سی سال است تا خدا و دین را مصادره کرده و همچون ابزاری شوم ویرانگر، در خدمت اسارت انسان ها به ویژه زنان ایران بکار گرفته است .ـ

من به سهم خود خوشحالم که در این روز سیزدهم دسامبر2009 ، در کنار برج ایفل یکی از مردان محجبه ای بودم که در میان آنان علاوه بر جوانان غیور و پر شور و میهندوست و آزادی خواه ، بسیاری از مردان کاردیده و فرهیخته واهل دانش و فرهنگ نیز حضور داشتند و در این مراسم تحجّب استبداد سوز و آزادیخواهانه با خوشرویی و افتخار شرکت کردند و امید است که این جنبش مردانه که معمولاً به هدایت و رهبری بانوان به پیش می رود و غالبا از ذوق و هنر عکاسی یا فیلمبرداری زنان و دختران ایرانی برخوردار است به دیگر کشورها و شهر ها نیز گسترش یابد تا روزی از روز ها و بسیار زود شاهد راه پیمایی صدها هزار تن از مردان محجبه ای باشیم که برای دفاع از مادران و دختران و همسران و خواهران خود خیانهای ایران را به تسخیر آزادگی خود و جسارت عدالت طلب و برابری خواه خود درخواهند آورد.ـ

چنین باد !


حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت
آری به اتفاق جهان می توان گرفت
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

۱۳ آذر ۱۳۸۸

نامهء استاد شفا به م.سحر




نامه استــاد شجــاع الدین شفـا به م.سحر
پـس از خــوانــدن کتــابهــای تـــــازهء او
...................................................................................
برای خواندن متن نامه روی آن کلیک کنید




..............................................................................................................

۱۲ آذر ۱۳۸۸

برای شانزدهم اذر



شانزدهم آذر هزار وسیصد وهشتاد وهشت

این سه بیت هم پیشکش جوانان غیرتمند و آزادیخواهی باد
که این روزها ، با یک شور و شوق استثـنـایی و در میان
شعله های خطرسرگرم تدارک یک شــانزدهم آذراستثنایی
و تاریخی هستند. ـ
درود آزادی خواهان تاریخ بر همهء آنان باد!ـ

.................................................................


شانزده روز رفته از آذر

مرغ ِ فریادمی گشاید پَر

سبز می روید آفتاب از کوه

تا بروبد سیاهی و اندوه

زندگی حلقه می زند بر در

شانزده روز رفته از آذر
..............................
........................
با صدای دوست هنرمندم علی تهرانی می توان شنید


هادی و م.سحر



دیروز این شعر کوتاه دوست گرامی ام هادی خرسندی را
در فیس بوک خواندم و همانجا خود من هم در ذیل آن شعر
سه بیتی افزودم





هادی می گوید :ـ

های که من مرتکب خبط دگر نمی شوم

بازدر این مبارزه خاک به سر نمی شوم

شعار مرگ و زندگی برای کس نمی دهم

اسیر زنده مرده ی یک دو نفر نمی شوم

اگر که سبز گشته ام؛بگو به مدعی که من

رنگ علف شدم ولی؛خوراک خر نمی شوم

و «م.سحر» ادامه می دهد:ـ

اگر چه عضو ناگزیر گــَـلـّـه ام ، کنارجوی


بار ِدگر مُقـلــّدِ آن بــُز ِ گــَر نمی شوم

به بام خانه ها دگر ، برای دیدن امام

به مَــه نظر نمی کنم ، محو قمر نمی شوم

قمر قمر که کردمی، هنوز ازآن به دردمی

سه دهه پیش خرشدم ، بار دگر نمی شوم

پاریس 2.12.2009