۲۳ اسفند ۱۴۰۱
پرویز خضرایی شاعرو هنرمند ایرانی در پاریس درگذشت
۱۹ اسفند ۱۴۰۱
محمد جلالی چیمه ـ م. سحر شخصیت سال 1402 در رشته ادبیات و هنر
محمد جلالی چیمه ـ م. سحر شخصیت سال 1402 در رشته
ادبیات و هنر
محمد جلالی چیمه ـ م. سحر
برنده جایزه نوروز بنیاد میراث پاسارگاد
به عنوان بهترین شخصیت سال 1401 (2022)
در رشته ی ادبیات و هنر
۱۲ اسفند ۱۴۰۱
چه بگویم در باره دکتر محمد حیدری ملایری؟
چه بگویم در باره دکتر محمد حیدری ملایری؟
به راستی چه بگویم در بارۀ محمد حیدری ملایری؟
اگر عمری بود در باره او خواهم نوشت و طی آن از ویژگی
های شخصیت و اندیشه های والای او سخن خواهم گفت:
در این یادداشت کوتاه اجازه دهید بگویم که مرد بزرگی را از دست داده ایم.
مردی که به راستی بی نظیر و بی جایگزین بود.
دانشمندی در غربت که پس ازنزدیک 50 سال همچنان ریشه در خاک ایران داشت !
او یکی از بزرگان دانش اختر فیزیک اروپا و سالها مسئول رصدخانه
یا به قول خودش نپاهشگاه اروپایی در شیلی بود.
مهم تر از این او پژوهشگر زبان شناس و فرهنگ نامه نویس
علمی در زمینه علوم دقیقه به ویژه فیزیک بود او زبانها و لهجه های گوناگون ایرانی
را خوب می شناخت و سالها روی آنها تحقیق کرده بود و همه هم و غمش توسعه پیشرفت
زبان فارسی برای پاسخگویی به نیاز های علمی دوران مدرن بود.
از همه مهم تر او انسان بسیار شریف و عاشق ایران و دشمن
همه گونه تحجر و خشکمغزی و خرافه و تباهکاری فکری و عقیدتی و سیاسی در میهنش ایران
بود و چون دیگر عاشقان ایران از حضور مستمرّ این آفات دلِ دردمندی داشت و البته در
این زمینه ها می نوشت و سخن می گفت!
من بخت آنرا یافتم که علاوه بر دوستی 40 ساله ای که با
وی داشتم مدت 6 سال در برنامه تلویزیونی گذری و نظری که دوست مشترکمان محمد رضا
شاهید برای تلویزیون ایران فردا تدارک می دید همنشین او باشم و از منبع لایزال
دانش او هم در زمینه علوم دقیقه و هم در بارهه زبان های ایرانی و هم در زمینه
روشنگری و جهل زدایی از وی بیاموزم.
صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را
تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید!
به همسر مهربان و فرزندانش و به همه خانواده و خاندان این انسان بزرگ و نیز به جامعه علمی جهان و به جامعه فرهنگی و زبانی ایران تسلیت می گویم !
پاریس1/3/2023
محمد جلالی چیمه (م.سحر)
۱۱ اسفند ۱۴۰۱
سفر واپسین دکتر جواد طباطبایی
سفر واپسین
دکتر جواد طباطبایی
محمد جلالی چیمه (م.سحر)
بدی فضای مجازی آنست که هر لحظه آنرا باز می کنی با
خبر ناگواری روبرو می شوی
خبر ناگوار
امروز برای من درگذشت دکتر جواد طباطبایی اندیشمند و فیلسوف ایرانی در آمریکا بود!
طباطبایی پس از
پایان بردن تحصیلات از دانشگاه سوربن فرانسه در رشته فلسفه به ایران بازگشت و پس
از چندی تحمل دشواری ها توانست در مقام استادی به دانشگاه راه یابد و به تدریس در
رشتۀ دانشگاهی خود که فلسفه سیاسی و حقوق بود مشغول شود.
حفظ این موقعیت
در شرایطی که جامعه ما با آن روبروست ، آسان نبود ازین رو بارها با دشواری های
بسیاری دست به گریبان بود.
به هرحال
طباطبایی توانست اندیشه های خود را در آثاری که می نگاشت به طور منسجم و روشمند به
جامعه فرهنگی و به جوانانی که تشنه دانستن حقایق در باره سرزمین ایران و هویت
ایرانیان و زبان فارسی و تاریخ کشور خود بودند عرضه کند.
او در موقعیتی
که تنهایی و بی همراهی اش در جامعه دانشگاهی ایران و اهل فلسفه و فرهنگ نمود
آشکاری داشت توانست تقریباً یک تنه در برابر ایدئولوژی رسمی حکومتی بایستد که به
ایران و ایرانیت و هویت ملی ایران به عنوان »دولت ملت» نه تنها اعتنایی نداشت بلکه
به با آن در جنگ بود.
طباطبایی با
نگاهی ایران دوستانه در دفاع از تاریخ و فرهنگ و زبان فارسی در شرایطی ایستاد که
کشتی بی لنگر ایران در اقیانوس آشفته اسلامیسم امت گرا و انواع ایدئولوژی های
بیگانه پرست و ایران ستیز کژ می شد و مژ می شد.
او در برابر
توهمات غیر ایرانی و تفرقه افکن آنهایی که سرمشق های فکری و سیاسی شان را از آنسوی
مرزهای قفقاز یا آناتولی یا نواحی دوردست آسیای مرکزی گرفته بودند و بسیاری از
آنها درخدمت سیاست های شوم تفرقه افکنانه حکومت اسلامی در آمده بودند در ایستاد و
تصویر ناخوشایند و کج ومعوج و حقیقت ِ خیالات بدسگال و بیگانه پرستانه آنان را در
پرتو دانش فلسفی و تاریخی و کوشش های پژوهشگرانه تاریخی خود به جامعه ایران نشان
داد و بسیار گاهانه و خردمندانه آینه ای در برابر کسانی گرفت که به نام قوم پرستی
پان ترکی یا کیش زبان و لهجه یا با رجوع به نوستالژی سالها سیاه اشغال ایران
بوسیله ارتش سرخ استالینی خوابهای آشفته برای این کشور کهنسال ما می دیدند و
همچنان می بینند.
او که خود زاده
آذربایجان بود و دانش فلسفی اش را در زمینه فلسفه هگل در دانشگاه سوربن فرانسه
آموخته و به اخد دکترا نائل شده بود، همواره بر این جمله تاریخی فیلسوف بزرگ عصر
روشنگری غرب هگل وفادارماند ! آنجا که در کتاب تاریخ عقل گفته بود:
با امپراطوری
ایران ما برای نخستین بار وارد تاریخ مستمر می شویم ! « ایرانیان اولین ملت تاریخی
در جهانند» ( هگل عقل در تاریخ ، ترجمۀ حمید عنایت ، صفحۀ 301).
او بر خلاف
بسیاری از مدعیان فلسفه و علوم انسانی که زیر تأثیر مارکسیسم مبتذل فرمول های کهنه
شده تاریخ طبقاتی جهان را به جامعه ایران تسری می دادند و کودکانه در پی انطباق
تراوشات بولشویسم لنینی و افکار توسعه طلبانه و ویرانگرانۀ شاگرد متجاوز کودنش
استالین با فرهنگ و با جامعه ایران بودند ، ارزش و اهمیت ایران و ایرانیت را
دریافته بود و با آگاهی و اراده ای قابل تقدیر با دشمنان ایران درآویخت.
او بود که با
شهامت در حکومت خمینیست ها گفت : « آنچه در این وضعیت بی صاحب رها شده ایران است»
(نقل به مضمون).
و نیز در برا
عده ای از دلبستگان به ایدئولوژی ایران ستیز پان ترکی گفت :
«آنها ملغمه ای از بی سوادی و
حماقت اند!»
از این رو
دشمنان فراوانی را در میان آنها که از هم از حمایت برخی نهاد های بدخواه حکومتی و
هم از امکانان تبلیغاتی و مالی کشور های بیگانه برخوردار بودند ، با خود به سختی
دشمن کرد.
او در برابر
نابسامانی و وضعیت آشفته و تحقیر آمیز دانشگاه های ایران به ویژه در زمینه علوم
انسانی صدای اعتراض برداشت و جمعی متوسط الأحوال متکّبر شبه چپ را که لباس استادی
به تن کرده و زیر خیمه گاه فرمول های دوران جنگ سرد (از نوع ضد امپریالیسم ) گرد
«سفرۀ مرگ بر آمریکای» حکومت آخوندی نان می خوردند و پز دانش و فلسفه و جامعه
شناسی می دادند به اهل فهم و فرهنگ معرفی کرد و صد البته دشمنی آنها و یاوه پردازی
هاشان را بر ضد خود نیز بر انگیخت.
در یک کلام او
یک آذری زبان ایرانی بود که برای اعتلای این سرزمین تاریخی و برای دعوت جوانان به
ایراندوستی در کلیت ایرانشهری اش کمر همت بست و نشان داد که آذر بایجان همچنان که
در دوران های پیش از مردان و زنان غیور میهن پرست خالی نبوده ، هم اکنون نیز می
تواند مدافعان راستین ایران را در دامان خود پرورش دهد.
یاد فیلسوف و اندیشمند ایران جواد طباطبایی جاودانه خواهد بود و همچنان جوانان برومندی یافت خواهند شد که کوشش های فکری او را پیگیری کنند وجای خالی او را برای ایستادگی و رسوا کردن در برابر دشمنان رنگارنگی که هستند و از اینسو و آنسو تقویت یا باز تولید می شوند ، پر خواهند کرد
کوچ این
اندیشمند بزرگ وطن را به خانواده دوستان دوستداران ، اهل فکر و فرهنگ و به مردم
ایران تسلیت می گویم !
م.سحر
پاریس 1/3/2023
۰۹ اسفند ۱۴۰۱
دوازذه کتاب از محمد جلالی چیمه در کتابخانه اینترنتی باشگاه ادبیات
اینجا کلیک کنید
حزب توده در بارگاه خلیفه، نمایشنامهء مستند منظوم پاریس 1361
غزلواره ها ، مجموعهء غزل ، پاریس 1362
در بی بهار و بی باران ، مجموعه شعر ، پاریس 1362
شب نامه ها ، مجموعه شعر سیاسی و طنز ، لندن 1367
دیدار با کدامین فرداست؟ ، مجموعه شعر ، عصر جدید سوئد 1370
قمار در محراب ، منظومه ، انتشارات خاوران ، پاریس 2000
صدای زنگ حضور ، مجموعهء شعر ، لندن 2003
داوری یا عریضة النساء (منظومه طنز آمیز فرهنگی)،انتشارات پیام،لوکزامبورگ 2009
(منظومه طنز آمیز)، گفتمان الرجال انتشارات پیام ، لوکزامبورگ 2009
! (منظومه طنزآمیز) ، قصۀ ما راسته انتشارات پیام ، لوکزامبورگ 2009
ترانه های سحر (مجموعه هزار رباعی و ترانه) انتشارات پیام 2015
شیطان و خدا پاریس 2020 (منظومه نمایشی)
درباره شعر مشروطیت انتشارات آفتاب 2023
رایگان
https://www.bashgaheadabiyat.com/product-author/mohammad-djalali/
زبان فارسی و هویت ایرانیان / نوشته م.سحر
یک کتاب به صورت فایل پی دی اف از م.سحر
زبان فارسی و هویت ایرانیان
این کتاب حاوی چهار مقاله در زمینهء زبان فارسی ، و نقش دورانساز آن در شکل
گیری هویت ملی و فرهنگی و تایخی ایرانیان است و پاسخی ست به آنان که نزدیک به
صد سال است با تلقین و به تأثیر از تحریکات سیاسی و ایدئولوژیک بیگانگان ، می
کوشند تا زبان ملی و مشترک فارسی را در ایران منحصر به قوم خاصی بنامند و ازین
طریق با بیگانه خواندن این زبان ، زمینهء تفرقه و فروپاشی ایران را فراهم آورند.
از کسانی که به این مسئلهء خطیر علاقمندند دعوت می شود تا این کتاب را را که در
سال 2006 انتشار اینترنتی یافته است با
اشاره به لینک زیر بخوانند
http://www.ayandeh.com/pdfhtm/sahar.pdf
:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
یادداشت:ـ
مقالاتی که در این کتاب گرد آمده اند واکنش بزرگوارانه و مهر آمیز بسیاری از
اهل فرهنگ و اندیشه را در پی داشت و علاوه بر تلفن های متعدد فرهیختگان ایرانی از
این سو و آن سوی جهان ، یادداشت ها و پیام هایی از سوی آنان رسید که برای دانشجوی
تبعیدی سی و دوساله ای چون من که سالهاست محصور سانسور دولتی و سکوت آگاهانه و
عمدی اهل سیاست یا «ادب» و به
دور از انواع محافل و باندهای تشکیلاتی و سیاسی و رسانه ای و فامیلی یا قبیله ای بوده
ام بسیار شوق انگیز بود.ـ
در اینجا هم بابت سپاسگزاری از این بزرگواران فرهیخته و آگاه وهم جهت اطلاع
خوانندگانی که قصد کلیک کردن و مطالعه این کتاب اینترنتی را دارند ــ البته با
اجازهء فرستندگان ــ بی مناسبت نمی یابم که تعدای از پیام های سرشار از لطف آنان
راـ بی هیچ آداب و ترتیبی ضمن حفظ تقدم حروف الفبایی ــ از منظر خوانندگان گرامی
بگذرانم:ـ.
.............................
دکتر ماشالله آجودانی
مورخ ، منتقد و پژوهشگر
با هزاران درود بر تو و قلم بافرهنگ اندیشه برانگیز تو و باز هم هزاران درود
بر شرف و شهامت تو . از مقاله ات به تمام معنی بهره و لذت بردم
باور کن مدتها در فکر هستم که من هم به سهم خود چند کلمه ای در پاسخ به این
یاوه گویی ها بنویسم ، هنوز وقت و مهم تر دل راحت پیدا نکرده ام.
چه باک و چه جای نگرانی ، قلم انسان های بافرهنگ و اندیشمندی چون تو ،
دوستخواه و حصوری از قلم من کارساز تر است.
بازهم هزاران درود بر تو و چه کار خوبی کردی که هم مقالهء بسیار ارزنده و شعر
بسیار عالی و دلنشین را برایم فرستادی .
بازهم ازین کارها بکن. جانا سخن از زبان ما می گویی
روی ماهت را می بوسم
م. آجودانی
................................
فرید اخباری
هم میهن ایرانی مقیم آمریکا
هم میهمن عزیز م.سحر
نوشتهء شما را دربارهء مطلب دکتر براهنی در عصرنو دیدم.
بسیار از نوشتهء شما عزیز آموختم و بسیار روشن شدم.
از اینکه وقت عزیز خود را به فراهم کردن و نوشتن این مطلب گذراندید بسیار
سپاسگزارم.
از میهن دوستی شما هم بسیار به خودم می بالم و آموختم
روز خوش
فرید اخباری
..............................
مهدی استعدادی شاد
منتقد و پژوهشگر
جناب سحر
خسته نباشید
من که مهدی استعدادی شاد هستم ، به شما برای سنجش حرفهای رضا براهنی تبریک می
گویم که حق مطلب را ادا کرده اید
با درود
...................................
نادره افشاری
نویسنده و روزنامه نگار
آقاي محمد جلالي چيمهي گرامي
درود
مطلبي را كه تحت عنوان “زبان فارسي، باستان گرايي و هويت ايرانيان” در پاسخ به
براهني نوشتهايد، خواندم. در آغاز بنويسم كه من اساسا مشكل پسند هستم و بسيار كم
اتفاق ميافتد كه كاري مورد توجهم قرار گيرد. علت آن هم “افاده”ي بيش از “حد” و
“بي انصافي” من است. به ويژه اگر نويسنده و هنرمندي در تور ايدئولوژيهاي ديني يا
حزبي گير كرده باشد، بايد كارش خيلي ارزش داشته باشد، تا به دلم بچسبد. براي همين
هم انگشت شمارند آناني كه كارشان را دوست دارم. اما كار شما از لون ديگري است. بي
تعارف ميگويم كه اين گسترهي انديشه، اين همه آگاهي، اين همه زيبايي نقد و طنز و
در عين حال اين همه ايران دوستي و اومانيسم شما مرا واقعا به وجد آورد. تصور اين
كه در ميان ايرانيان، چنين انسانهايي نيز وجود دارد، مرا سرشار از شادماني كرد و
به همين سبب به شما تبريك ميگويم. كارتان بسيار بسيار ارزشمند است و بر خودم فرض
ميدانم كه از اين راه دور دست و قلم شما را ببوسم. اگر كارنامهي همهي زندگي شما
همين يك نوشته باشد، باور كنيد چيزي از دست ندادهايد. هر چند كه ميدانم شاعريد و
بسيار ظريف بين. من اساسا انتظار نداشتم اين همه ظرافت طبع را شاهد باشم. به ويژه
آن تصوير زيبايي را كه از ستارخانِ سوار براسب در خيابانهاي خاكي تبريز ميدهيد
كه ميخواهد هفت مملكت زير بيرق ايران ما باشد. اميدوارم سالها باشيد و برايمان
بنويسيد.
شما را ميبوسم و برايتان آرزوي پيروزي و بهروزي ميكنم.
با مهر و دوستي
نادره افشاري
پيوست: اگر دوست داشتيد ميتوانيد اين يادداشت را هر جا كه دوست داريد، منتشر
كنيد.
....................................
دکتر محمد حیدری ملایری
دانشمند ستاره شناس و پژوهشگر زبان و فرهنگ ایران
Cher
Sahar,
J'ai
bien aimé votre article en réponse à Barâheni. Mes félicitations
pour ce
pouvoir d'analyse remarquable ainsi que pour la richesse de vos
arguments
et la justesse de vos vues.
Bien
amicalement,
M.
Heydari-Malayeri.
م.سحر عزیز
از مقاله ای که در پاسخ براهنی نوشته ای بسیار خوشم آمد. تبریکات مرا به خاطر این
توانایی درخشان تجزیه و تحلیل و نیز برای غنای استدلال هایت و درستی دیدگاه هایت
از من بپذیر
بسیار صمیمانه
محمد حیدری ملایری
................................
دکتر خوبروی پاک
پژوهشگر و جامعه شناس
آقای جلالی
با درود از فرستادن مقاله بسیار سپاسگزارم.
پاسخ این بوریابافان را باید این کونه داد که «حق همین است سخندانی و دانایی
را»>
دست مریزاد
م.خوبروی پاک
.......................................
دکتر داریوش همایون
اندیشمند سیاستمدار و روزنامه نگار
27 ژوئيه 2007
دوست گرامی آقای م. سحر
با درود. به نظرم شما را به تخلص تان بخوانيم با سنت شعری ما نزديک تر است. هم
اکنون خواندن "زبان فارسی و هويت ايرانی" را تمام کردم. فصاحت و دامنه
گسترده آگاهی به اين دفاعيه و "فيلیپيک" جانانه قدرتی بخشيده است که از
يک روشنگری ساده فرا تر می رود. دفاع از زبان و هويت ملی ما و رسوا کردن يک نمونه
مجسم رابطه ارگانيک رويکرد سياسی با طينت، هردو از بد ترين نمونه ها، را در هيچ جا
بهتر از اين نيافته ام. آنها که از شمشير زبان فارسی دم می زنند بی حق نيستند؛
همان تيع برنده پارسی است که درکار است.
به جناب عالی تبريک می گويم و دريغ که در پاريس از ديدارتان برخوردار نشدم.
ارادتمند
د.همايون