زمینه ها همه تلخ و زمانه هایم تلخ
حقیقتی ست نهان در فسانه هایم تلخ
به بام خانۀ شعرم کبوتران خیال
نمی پرند ، که تلخ است دانه هایم ، تلخ !
زکشت نیشکرم باغ شوکران روید
زمن مپرس که چون شد ترانه هایم تلخ؟
نهاد بوته چنین تلخ و خوی خاک چنین
مخواه آن که نباشد جوانه هایم تلخ
زبان صلح خموش است در خروشِ جدال
گلایه ها همه تلخ وبهانه هایم تلخ
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر