.....................................................
روزها می گذرد پی در پی
با تو فریاد کنان است که : هی !
کشتزار تو پس از بهمن و دی !
بشنو این پند، ز تار و دف و نی :
چه به کابُل گذرانی چه به ری !
تا رسد دست تو در گردن وی
ورنه هیچ است و هدر ، ساغر می !
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر