۲۲ دی ۱۳۸۹

چرا می روی ؟

برای مهرداد یلفانی

و مهردادها ی دیگر که رفتند و می روند و عزیزان را در تنهایی و اندوه رها می کنند

چرا می روی؟


ای روشنای دیده چرا می روی ؟ مرو !

وز جمع ما رمیده ، کجا می روی ؟ مرو !

زینسان شتابناک ، چه را برگزیده ای؟

در پاسخ کدام ندا می روی ؟ مرو !

این بالها به سوی کدام آرزوست باز؟

دلبستهء کدام هوا می روی ؟ مرو !

با رفتن تو ، جان ِ عزیزان در آتش است

خوش بر فراز ِ آتش ِ ما می روی ، مرو !

مهری به دل نشسته و بیرون نمی توان ـ

کردن ، مگر به ترک ِ وفا می روی ؟ مرو !

زود ست ای جوان ، مرو اینگونه از جهان

حتی اگر به سوی خدا می روی ، مرو !

حتی اگر زمین ِ تو پَست است زیر پای

وز آن بر آسمان ِ صفا می روی ، مرو !

این کاروان هنوز به ره پای می کِشد

ای جان ِ همره ، از چه جدا می روی ؟ مرو !

ما رهروان ِ یک سفر و یک روایتیم

بیرون ازین حکایت ِ ما می روی ، مرو !

در چند و چون ِ دردِ جدایی که بی دواست

ما را به جستجوی دوا می روی ؟ مرو !

کوتاه زیستی و بقا باد منزلت

بی کاروان به سیر بقا می روی ، مرو !

ای مهرداد ، مهر تو مانده ست پیش ِ دوست

از بند ِ مهر اگرچه رها می روی ؛ مرو!

م.سحر

پاریس ، 10/1/2011