امتحان دین ، رهایی ، حکومت دین
1
امتحان دین
ملتی آرمان خود را داد
به زمین ، آسمان خود را داد
پای بر بخت و پشت بر تقدیر
تاب و توش و توان خود را داد
اهل دین را به تخت شاهی بُرد
وحشت آورد و جان خود را داد
دین در این گیر و دار در ایران
آمد و امتحان خود را داد
2
رهایی
اگر ایران ازین بلا برهد
هم ز شیطان هم از خدا برهد
وارهیدن ز غیر ، آسان است
همتی تا از آشنا برهد
عمر در کار این رهایی کن
مرد این راه باش تا برهد
3
حکومت دین
دین که حاکم شود به کشور تو
بر تو خنجر کِشد برادر تو
جهلت آموزگار و ننگ،مراد
ستمت داد و ظلم،داور تو
هم خدایت شود به سکه بدل
هم شود راهزن پیمبر تو
هم تجاوز کنند بر روحت
هم بسوزند بال و پیکرتو
دین که حاکم شود همان دوزخ
شعله ور می شود برابرتو
هرچه زیبایی است و شور و نشاط
وآنچه اندوخته ست باور تو ؛
خشگ و تر هیزمند و درآتش
همه خاکسترند برسر تو
آسمان ظالم است وخاک تباه
دین که حاکم شود به کشور تو
م.سحر
پاریس
20 .6.2011