......................................
روزهای سرد
ای روزهای سردِ زمستانی
برگی نمانده است که بِستانی
باری نمانده است که برگیری
گـَردی نمانده است که بنشانی
گرمی مبین به محفلِ بی نامان
رونق مجو ز سفرهء ناکامی
کان آتش دل است به خاکستر
وین سوزِ حسرت است به ویرانی
از کِشته ها که بود نشد حاصل
سرمایه ای به غیر پریشانی
اکنون میانِ توفش ِ تندرها
تنها پناه ماست پشیمانی !
م.سحر
19/11/2013
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر