۲۴ آذر ۱۳۸۵

مکتوب


..........................................................................

دیدن سایت وزیر پیشین ارشاد آقای مهاجرانی و خواندن ِ سرلوحه
و دیباچهءـ «مکتوب»ـ ایشان الهام بخش این چند بیت شد ! ـ
پیداست که نام و اشارات سایت ِ «مکتوب»ـ ، بهانه ای و
وسیله ای بود برای اندیشیدن و نوشتن ابیاتی که
روی سخن نه صرفاً با ایشان ، بلکه با گروهی از ایرانیان دارد
که ــ باهزار تأسف ــ به هردلیل، در بنای قلعهء استبداد دینی شرکت جُستند
و به خشت و سنگ و مـِلات و آجر این «مدینهء رذیله» بدل گشتند
و هزار افسوس که در میان آنها انسان هایی نیز
یافت می شدند ، که شرافت و روح و وجدانشان
سزاوارِ چنین سرنوشت دردناک و ندامتباری نبود! ـ
........................................................................................................




مکــتـــــــــوب
.....................

اوج ، مکتوب و پَست مکتوب است

به جهان هرچه هست مکتوب است

قلمت در کف است و لوح به پیش

دست برزن که دست مکتوب است

تیغ ِ نامردُمیت اگر روزی

جگری را بِـِخَست مکتوب است

تبر ِ کینـَت ار زمانی چند

بر نهالی نشست مکتوب است

ساقه ای را برید ، مسطور است

ریشه ای را شکست مکتوب است

دست ، دیریت رَهن ِ دشمن بود

حاصل ِ دست بست مکتوب است

تیرهائیت کز کمان بَدی

شُد و نامَد به شست مکتوب است

رنگِ آن خون ِ صاف ِ آهوی دشت

تلخ همچون کـَبَست مکتوب است

می نویسید ـ و نیک ! ـ پس هستید

نیست مکتوب و هست مکتوب است

نوشتان باد وقتِ درویشان


کز ابد تا الــَست مکتوب است ! ـ

.........................................



پاریس ، 15/12/2006

م. سحر