۲۳ مرداد ۱۳۸۷

ای هادی

این چند بیت امروز برای دوست طنز پرداز گرانقدرم هادی خرسندی
فرستاده شدکه اندکی با نامهربانی ، موضوع کهنه ای را پیش کشیده
و از دوست دیگرم شاعر گرانقدراسماعیل خویی انتقاد
و چیزی تلخ تر و بیشتر از انتقاد کرده بود.ـ
سایت اصغر آقا در اینجا توضیحات کافی
در اختیار کنجکاو تر ها قرار خواهد داد.ـ
....................
ای هــــــادی....ـ
................

ای هادی از «افشای چنین راز» چه جویی؟
.
گم کردهء خود را قلم انداز چه جویی؟
.
گم کردی و پیدا شد و پیدا شد و گم شد

این گم شده پیدا شده را باز چه جویی؟

هادی ست که ساز سخنش قند زمانه است

تلخ از چه شوی؟ تلخی ازین ساز چه جویی؟

حیف از سخن توست کزو خصم شود شاد

آزردن هم بند و هم آواز چه جویی؟

هادی و خویی هردو در این شهر غریبند

بر غربت ما قلعهء نوساز چه جویی؟

زیبایی مهناز به زیبایی ما ، در

اینگونه ز زیبا و زمهناز چه جویی ؟

ما ، حُسن من و حُسن تو و حُسن خویی هاست

زین حُسن فشردن به دَم ِ گاز چه جویی؟

هادی نفست گرم و سرت سبز و دلت خوش
.
جز خوشدلی از طبع خوش آواز چه جویی؟
..........................
................................................
م.سحر
پاریس ، 13.8.2008