۲۸ مرداد ۱۳۸۷

خودرویی

..............................


مرا به لطف تو ای مهربان نیازی هست


دراین نیاز من احساس دلنوازی هست


ندانم از چه سبب نغمه های جاری جان


روان به جانب همچون تو نغمه بازی هست


تو نغمه باز ترینی و نغمه ساز ترین


اگر به غربت من ذوق نغمه سازی هست


دلی به جان نسراید ، اگر نیوشایش


دلی نبود که او را شریک رازی هست


شریک راز سخن درجزیره ای چونین


تویی ولی زچه روت ازمن احترازی هست؟


تو گوش دل ندهی، شوق با که گوید راز؟


هباست گرسوی غیر از خدا نمازی هست!ـ


جواز می طلبد نور ماه بر شب ما


ولی چه ظلمت بی رحم و بی جوازی هست!ـ


*«مکن در این چمنم سرزنش به خودرویی»


به باغبان گـِلـه می بـَر گر اعتراضی هست! ـ**ـ

.........................................

پاریس 17.8.2008

م.سحر

یادداشت

ـ* ـ مصراع از حافظ است

ـ** ـ قدما قافیه کردن واژه ای که به حرف «ز» ختم می شد را با واژه ای که با حرف «ض » پایان می گرفت، مجاز نمی شمردند و آنرا غلط قافیه یا ضعف شعر می دانستند اما واقعیت آن است که قافیه در شعر همواره کارکرد آوایی و موسیقایی داشته است و تشخیص گوش فارسی زبان است که درستی و نادرستی و به جایی یا نا به جایی آن رانفی یا تأیید می کند . برای فارسی زبانان هر چهار حرف ض ، ظ، ذ ، ز هم آوا هستند و ازنظر کارکرد موسیقایی قافیه نزد آنان از ارزشی مساوی برخوردارند وبه شرطی که شاعر کلمات خود را به جاوشاعرانه وهمراه با ذوق و ظرافت به کار برده باشد قافیه کردن حروف هم صدا هیچ اشکال اساسی درکار شعرایجاد نمی کند.ـ