طرح از م.سحر
دوبیتی های جنابِ ابوالمؤبد، المُستعفی عن الیسار
مو که در کاسبی تکنیک دارُم
برای ماست بُردن خیک دارُم
قُماشِ نوبری از کیشِ زرتُشت
برای ملّتِ تاجیک دارُم
اوِستا خواندهء ایرانی یُم مو!ـ
گَهی زرتُشت و گاهی مانی یُم مو!ـ
به حقّ ِ حضرتِ امشاسپندان
خریدارِ بُتِ نادانی یُم مو !ـ
زدنیا دیدن و دانش خریدن
ندیدُم غیرِ رؤیا پروریدن
که اکنون روی شاخ و برگِ تاریخ
نشستَستُم به قصدِ بُن بُریدن !ـ
ز دوران ، سالیان در پُشت دارُم
کلیدِ آرزو در مُشت دارُم
ز مأکولاتِ اسلامی ملولُم
هوای سُفرهء زرتُشت دارُم
گَهی فلاح ِ کاهو و هویجُم
گَهی در پشتِ اُسطُرلاب و زیجُم
مُنجّم باشی ِ ایّام ِ آتی
به عهدِ رفتهء ایرانویجُم !ـ
مو چشمُم از فرنگی زاغ تر بی
خرُم از قبرسی قبراق تر بی
به هر معبد شدُم ، آن کاسه بودُم
که از آش ِ درونش داغ تر بی !ـ
از اکنون تا به ایرانشهرِ آمال
پُلی بستُم هزار و چارصد سال
ولی بالا ندونُم رفت ، زیرا
کنارِ پُل، خرُم افتاده در چال !ـ
خلل در کارُم از معمارِ کُل بی
بهشتُم آن ورِ چینوت پُل بی
از آتشبارِ دوزخ چون گُریزُم
که ره دشوار و شیطان پُشتِ رُل بی !ـ
م.سحر
این ابیات نزدیک به پنج سال پیش سروده شده و بخشی ست از منظومهء «گفتمان الرجال » و متأثر از برخی دکانداری های سیاسی ست که از مدتهاپیش زیر نام زرتشت گرایی و ایران باستان دوستی ظهور یافته است. ـ
نیش طنز این ابیات متوجه چنین افرادی ست که غالبا از قلمرو های فکری دیگری می آیند و سواد درست و حسابی هم در زمینهء گذشتهء پیش از اسلامی ایران ندارند و ادیان و آئین ها و اسطوره های ایرانی راهم نمی شناسند زیرا وجود گرایشات اعتقادی جدید در آنان ناشی از برخی سرخوردگی های سیاسی و اجتماعی پیشین آنان بوده است .ـ
اما به همان گونه که آخوند ها اسلام و تاریخ و فرهنگ و تمدن دورهء اسلامی را وسیله و بهانهء ترویج اسلامیزم سیاسی و بنیاد گرایی دینی کردند و ایران رابه لجنزار یک ایدئولوژی استبداد گرای ضد ایرانی بدل ساختند آنها نیز می کوشند تا از فرهنگ و زبان و تاریخ گذشتهء پیش از اسلامی ایران یک شبه ایدئولوژی بسازند و گونه ای بنیاد گرایی را به نام تاریخ و فرهنگ پیش از اسلام ترویج کنند.ـ
من برای تاریخ گذشته ایران بسیار احترام و ارزش قائلم و سرچشمه و خاستگاه هویت فرهنگی و ویژگی های ملی و قومی و زبانی و ادبی و دینی ایرانیان را در همین تاریخ دور و دراز و پر آب چشم ، و گهگاه درخشان و غرور آمیز می دانم.ـ
ازاین رو برای محققان و زبان شناسان و مورخان راستین ایران که از صد و پنجاه سال پیش به این سو همراه یا در کنار دانشمندان وباستانشناسان و زبان شناسان و ایران شناسان بزرگ غربی در کشف راز و رمز فرهنگ و تمدن و زیست بوم و زیست باور های نیاکان ما تلاش می کنند ارزش و احترام فراوان قائلم.ـ
قدر و ارزش کوشش های بزرگانی چون آخوند زاده ، میرزا آقاخان کرمانی ، پیرنیا ، اقبال ،احمد کسروی ، ملک الشعرا بهار، پورداوود ،محمد معین ، صادق هدایت ،ذبیح بهروز ، محمد مقدم ، صادق کیا ، بهرام فره وشی ،عبدالحسین زرین کوب ، مهرداد بهار ، احمد تفضلی ـ (که قربانی اسلامیسم سیاسی حاکم شد)ـ ، ژاله آموزگار، جلیل دوستخواه و بسیاران دیگر را می دانم و آنها را رهروان اندیشه و اثر حکیم طوس می شمارم ، که قوام و دوام ملی و فرهنگی و زبانی کشورما ایران به آنان مدیون است و معتقدم که اگر اینها نبودند( نباشند) ملایان جاهل ، کشور ما ایران و تاریخ چندین هزار سالهء آن را به نام اسلام و اسلامیسم پشت قبالهء عرب ها می انداختند(می اندازند) و لقمهء چپ آنان می کردند(می کنند) . ــ
من معتقدم کسانی که تاریخ ایران را درتمامیت آن برنمی تابند و تصور می کنند که ایران از فتح قادسیه آغاز شده و جز به عناصر عربی و اسلامی در این کشور عنایتی ندارند و حتی با دوران پیش از اسلامی ایران علناً دشمنی می ورزند، در واقع دشمنان ایران اند و از بیگانگان هم بد ترند زیرا با ماسک و صورتک خودی و ایرانی و دوست به میدان آمده اند و تبر برداشته اند و به ریشهء ایرانیت می زنند. ازین رو خمینیسمی را که با نام جمهوری اسلامی و ولایت فقیه بر ایران امروز حاکم است بدترین و غدّار ترین دشمن تاریخی ایران می دانم. ــ
این اعتقاد من است، اما با این دکانهای سیاسی که با نام زرتشت دوستی نا آگاهانه و اسلام ستیزی بی مایه و کینه ورزانه و تهی از بینش درست فکری و فرهنگی رایج شده است نیز میانه ای ندارم.ـ
بنا بر این تکرار می کنم که این طنز تنها متوجه کسانی ست که نه اسلام ستیزی شان بر دانش و آگاهی عمیقی مبتنی ست و نه زرتشت گرایی آنها از اصالت و اطلاع و بنیاد محکمی برخوردار است.ـ
خلاصه کنم : به نظر من طرح ایده هایی از نوع بازگشت به ایران قبل از اسلامی همانقدر خام طبعانه و در صورتی که صادقانه مطرح شود ، ساده لوحانه است که عقاید افراطیون اسلامیسم سیاسی . یعنی آنهایی که تصور می کردند و همچنان تصور می کنند که پی افکندن جامعه و جهانی از نوع «مدینةالنبی» و دولت صدر اسلامی در قرن بیست و یکم میلادی امکان پذیر است!ـ
البته نیک دیده ایم و می دانیم که این گروه به قیمت نابودی ایران و چندین نسل از فرزندان این سرزمین ، کشور ما را به آزمایشگاهی بدل ساختند و بیش از ربع قرنی ست که خاک سیاه بر سر ایران و ایرانی بیخته و ملت ما را به روز سیاه نشانده اند!ـ و از این بدتر چشم بینا و وجدان شرمسار از بسیاری از ایرانیان واستده اند به طرزی که همین چند کلمه ای اکنون می خوانید به نظر آنها تندروی و غیرواقع جلوه می کند و نمی دانند که وجودشان به جزیی از نظامی بدل شده است که به حقیقتی جز حفظ منافع حقیر خویش معتقد نیست ! و به حق می باید گفت که :ـ
وا انسانا و واایرانا !!ـ