۰۳ اردیبهشت ۱۳۸۸

حاشیه ای بر یک خبر

آزادی زندانی سیاسی و مشکل «هویت طلبی» در ایران




این تصویر ، به گمانم نشان گر جنگ شاه اسماعیل صفوی با عثمانی هاست
واین شمشیر که به سینهء دشمن فرو رفته شمشیری ست که از تمامیت ارضی ایران در برابر ترکان عثمانی بیگانه دفاع می کرده است. ـ
پس به نام « ترک »و به نام «عنصرتُرک» حرف از هویت طلبی زدن و با تکیه بر انواع ایدئولوژی های وارداتی حساب ایرانیان غیرتمند آذربایجانی ما را از حساب بقیهء هم وطنان آنان جدا کردن بیشتر به یک شوخی تمسخر انگیز شبیه است که تنها در یک اوضاع آشفته ء دستپخت دوران منحط حکومت ملایان می تواند به وضعیت ِ تراژیک بدل شود .ـ
در یک وضعیت دموکراتیک و آرام که سیاست، کارسیاستمداران فرهیخته باشد و مذهب کار ملایان حوزه دیده ، چنین سخنانی و چنین دعوی هایی خریدار پیدا نمی کنند و گرفتاری برای ملت ایران فراهم نمی آورند. ـ
.........................................................................................................
اما بعد
در حاشیه یک خبر
خبر مربوط به یک سال پیش و در ارتباط با زندانی شدن چند تن از جوانان ایرانی آذربایجان بود به خاطر فعالیت های سیاسی و به واسطهء کوشش هایی که خود آن را «هویت طلبی» نامیده اند.ـ
البته این واژگان «هویت طلبی » و «هویت طلب» هم دستپخت کسانی ست که در این روزگار آشفته ، در جستجوی ساختن دستاویزها و بهانه های ایدئولوژیک و تئوریک خاص خود هستند تا از آب گل آلودی که حکومت سی سالهء استبداد دینی در مسیل ها و مصب های ویران شدهء اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و ملی ایران به راه انداخته ماهی منافع خود را بگیرند و مطبخ سیاسی خود را بگشایند و رونقی بدهند و اجاق خود را پر دود کنند و همراه با مدافعان و فرمانگزاران خارجی خود، بر سر سفرهء مسائل به اصطلاح ملی و قومی بنشینند و ریش و سبیلی چرب کنند. ـ

باید دانست که هویت ایرانیان هرگز از سوی هییچ نیروی داخلی ایرانی تهدید نشده بوده است و هرگز این بخش یا آن بخش ازمردم این سرزمین، این گروه یا آن گروه از اقوام و خویشاوندان ایرانی خود رابه سلب هویت از این بخش یا آن بخش و این قوم یا آن قوم دیگر ایرانی متهم نکرده بوده اند زیرا هرگز هویت ایرانی و ریشه دار خود را در معرض تهدید از سوی هم وطنان خود ندیده و در طول تاریخ پردامنهء این سرزمین اصولا چنین مسئله ای مطرح نبوده است و اگر بوده است همواره در برابر دشمنان خارجی و بیگانگان بوده است و نه در برابر این بخش یا آن بخش از هم وطنان ایرانی. ـ

هویت خواهی و نگرانی برای حفظ هویت ، در ایران تنها در روزگارانی به جد مطرح می شده است که بیگانگان پشت دروازهء ایران و درحال فرو ریختن دیوارهای ملی این کشور بوده اند. مثلا در روزگار حملهء اسکندر یا در روزگار حملهء شوم عرب های بیابان گرد که به نام دین تازهء خود به ایران هجوم آوردند و در روزگار حمله قبایل وحشی و خونریز مغول ها تاتارها یا سلطه جویی ترکان یغماگر. ـ

درچنین دوران هایی مسئلهء هویت برای ایرانیان طرح می شده است و کوشش آنان برای حفظ این هویت ملی و فرهنگی و استمرار تاریخی ایرانیان در تاریخ این سرزمین ثبت است وشاهنامهء فردوسی طوسی تنها یک نمونه از این کوشش های حفظ هویت یا به قول این نوخاستگان سیاسی امروز «هویت طلبی» ست. این بحث دامنه دار است و قصدوارد شدن به آن را فعلاً ندارم. تنها به این نکته اشاره می کنم که چنین واژه ای در فرهنگ سیاسی امروز برخوردار از یک پیشداوری نظریه پردازانه و ایدئولوژیک است و به قصد بهره برداری های سیاسی ، چنانکه افتد و دانید ، مطرح شده و در بوق و کرناهای تبلیغاتی رنگارنگ و سوپرمدرن معاصر در ایران دمیده و ترویج می شود.ـ

این اصطلاح جعلی ست و هیچ خاستگاه عمیق فرهنگی و ملی ندارد واز هیچ آرمان اجتماعی اصیلی که ریشه در تاریخ ملت ایران داشته باشد ، مایه نمی برد، بنا بر این تا اطلاع ثانوی و تا زمانی که اهل فن یعنی دانشواران جامعه شناس و تاریخدان ایرانی دقیقاً درباره چند و چون آن توضیح نداده اند و از ریشه و خاستگاه و نژاد و رنگ و خون این اصطلاح نورسیده پرده برنداشته اند می باید آن را به جِدّ نگرفت و همچون بسیاری از اصطلاحاتی که زرّادخانه های ایدئولوژیک روسیهء سرخ شوروی در هشتاد نود سال اخیر می ساخت و میان ایرانیان رواج میداد (مثل ایران «کثیر المله» «حق تعیین سرنوشت» «خلق» «خلق های ایران» «ملل ساکن ایران» «شاعریا فیلسوف خلق های خاور» و امثالهم) ، این اصطلاح «هویت طلب » و «هویت طلبی» را هم می باید مشکوک و وارداتی تلقی کرد و در گفتمانهای سیاسی رایج به آن اعتباری نبخشید و آن را ابزار سیاست ورزی و سیاست بازی های رایج قرار نداد (همچنان که بسیاری از چپول های سابق همچنان در ارگانهای تشکیلاتی و سایت های وابسته و پیوستهء خود به رواج و جا انداختن این مفهوم وارداتی مشغولند!) .ـ
زیرا ملت ایران از هرقوم یا گروه یا ایل یا عشیره که بوده باشند مردمان بی هویتی نیستند که حالا بخواهند «هویت گم کرده» یا «هویت ربوده شدهء» خود را از کسی طلب کنند و اصولاً از این اصطلاح و این «مفهوم» که صرفاً به جهت پیش بردن برخی دعوی های سیاسی ساخته شده بوی اهانت به مردم ایران نیز به مشام می رسد اگر نیک در آن نگریسته شود و این البته نظر اینجانب است. ـ

اما یادداشت فوق مقدمه ای ست برای درج یک مطلب کوتاه که من حدود یک سال پیش در حاشیهء خبر دستگیری چند «هویت طلب» نوشته بودم. از آنجا که مضمون این یاداشت را همچنان یکی از مسائل مهم مبتلا به اجتماعی و سیاسی ایران می دانم و از آنجا که مدت ها پیش وعده داده بودم که گهگاه ، برخی از حاشیه هایی را که درکنار این مطلب یا آن ادعا ، در صفحهء مربوط به نظر دهی های این سایت یا آن سایت نوشته ام در همین اوراق درج خواهم کرد ، به حکم وفای به عهد، دوستداران را به خواندن یادداشت زیر فرا می خوانم.ـ

ساده و بی شیله و پیله نوشته شده همچنانکه حال و هوای سخن روایی و بیان شفاهی حکم می کرده است. بنا بر این خوب یا بد هرچه هست اظهار نظری ست و بس. ـ
..........................................................................

این مطلب یادداشتی ست کوتاه که درحاشیهء مقاله ای در بارهء دستگیر و زندانی شدن به اصطلاح «هویت طلب های آذری» نوشته شده بود ، و به دلائلی که توضیح داده شد مجدداً در همینجا درج می شود:
..................................................
احدی نباید در هیچ کجای دنیا و به خصوص در ایران به خاطر عقاید و افکارش زندانی باشد این اصل اساسی ست. ـ
اما برای دست یافتن به این اصل اساسی جامعه نیازمند به یک حکومت دموکراتیک انسان گراست. و چنین حکومتی برقرار نخواهد شد ، مگر آنکه بساط حکومت دینی ولایت فقیه و حاکمیت مشترک ملایان و اوباش و بازاریان جاهل سنتی و خودفروشان تکنوکراسی مدرن که به پیچ و مهره های درهمجوش نظام دینی و ماشین اقتصادی و سیاسی او بدل شده اند ، در ایران برچیده شود و بر اساس قانون، قدرت سیاسی و گیتیانه (این جهانی Temporel)از دست صنف ملا که برای امور دینی و اخروی تربیت می شوند بیرون آید و مشتی شکمبارهء آزمند نعلین پوش به مساجد و مقبره ها فرستاده شوند تا به شغلی بپردازند که برای آن ساخته شده اند ! ـ
این شرط اول هرگونه تحولی در ایران است و هیچ انسان شریفی نمی تواند آن را نفی کند! ـ
اما نویسندهء این سطور ضمن ابراز همدردی با خانوادهء این زندانیان و آرزوی آزادی آنان، ناگزیر است که حقایقی را در این زمینه طرح کند. ـ


حقیقت آن است که دار و دستهء پان ترکیستی «وارلیق» به رهبری یک پان تورک شناخته شده و دست پروردهء ترکیه یعنی آقای دکتر جواد هیأت ، در بیست وشش هفت سال اخیر ، بد جوری با این نظام سرکوبگر دینی پیوند داشته اند و باسیاست های فکری و پایه ای و مسائل ایدئولوژیک نظام مربوط بوده اند . ـ
زیرا یک نوع اتحاد ضمنی میان ایدئولوژی پان اسلامیستی و فوندامانتالیسم اسلام سیاسی با پان تورکیسم برقرار بوده است. ـ
هدف اتحاد شوم پان اسلامیسم و پانتورکیسم ، کوبیدن تاریخ و فرهنگ پیش از اسلام ایران بود. ـ
ملاها با پرچم اسلامیسم سیاسی قصد اسلامیزاسیون کامل و حذف عناصر ایرانی غیر اسلامی را در سر داشتند و ازاین رو به تحریفگران تاریخ ایران به نفع اسلامیسم نیازمند بودند. ـ
آقایان پان تورک ها هم که همواره خود را دشمنان گذشتهء فرهنگ و تاریخ ایران می دانند و در این زمینه میراث بر ایدئولوژیک عثمانی ها و پان تورک های ترکیهء آتاتورکی هستند ، داوطلب همکاری در این پروژهء تخریب تاریخ و فرهنگ ایران شدند. ـ
یک موجود بیمایهء فریبزن و دروغ کرداری به نام ناصر پورپیرار هم صاف از کمیتهء مرکزی حزب توده سردرآورد و به موازات یا همراه با اینان در این پروژهء برنامه ریزی شدهء ضد ایرانی شرکت کرد. ـ
هدایت این شبکه ها و تأمین بودجهء آنان مستقیماً از سوی دایره های امنیتی نظام اسلامی تأمین می شد و سال هال دوام داشت. ـ
کتاب های متعدد تاریخی تألیف شد. کتاب های متعدد پان عرب ها و ضد ایرانیانی که با بودجهء عرب های حاشیه خلیج فارس تألیف شده بودبه نام مبارزه با« شوینزم فارس» یا «پان فارسیسم» یاحرف های دهان پرکن دیگری ازین قبیل ترجمه و مقدمه نویسی می شد و پورپیراری که صاحب انتشاراتی و کاغذ مفت وزارت ارشاد بود آنرا چاپ و توزیع می کرد. ـ
بعد جلسات به اصطلاح فرهنگی و سخنرانی بود که در این دانشکده یا در آن آموزشگاه برقرار می شد و به اصطلاح نویسندگان ومترجمین این تولیدات ضد ایرانی البته زیر نظر و تحت حمایت سیاست ویژه و دایره های ویژه آزادانه برای دانشجویان سخنرانی ها می کردند و از «ستم ملی» و «پان ایرانیسم» و« ظلم رضا شاه» و «خیانت کورش کبیر» و «جنایت دکتر افشار» و« کفر و زندقهء دکتر زرین کوب» و «ضد زن بودن و آنتی فمینیسم ابوالقاسم طوسی» داد سخن ها می دادند. ـ
یکی از مهم ترین کوشندگان چنین سیاست فرهنگی رذیلانه همین آقای ترک شیفتهء ترک پرورده که سال هاست خواب تکه پاره شدن ایران را می بیند ، یعنی آقای دکتر جود هیأت بود.که البته در زمان شاه هم بنا به گفتهء آزادگانی چون دکتر ساعدی با ساواک همکاری کرده بود. ـ
از این رو وارلیقیان خیلی هاشان آگاهانه و برخی نیز به واسطهء عشق به زبان مادری ـ که کاملا مشروع است ـ آلت دست چنین سیاستی شده اند و برای وحدت «پان اسلامیسزم پان تورکی» (ترکیبی از ایدئولوژی کمالیست ها و عثمانی ها)کارکرده اند و سید علی خامنه ای هم همراهی کرده و دست نوازش به سر و گوش گردانندگانش کشیده است و همه اسناد آن که در مقالات و نوشته ها و سخنرانی ها بروز کرده موجود و در همین انترنت قابل دسترسی است. ـ
اما دوسه سالی ست که این شجرهء خبیثه سرانجام میوهء تلخ خودش را به بار آورده و نغمه های جدایی در پوشش آزادی زبان و رسمی کردن زبان رنگ و نوا و جلوه و جلایی تازه یافته. ـ
این سیاست ضدملی و ضدایرانی که هدفش تضعیف ملیت و تاریخ و فرهنگ ایران به نفع اسلامیسم بود، در خوزستان نوستالژی امارت خواهی شیخ خزعلی را در برخی عرب زبان ها بیدار کرد و زمینه نفاق ها فراهم شد و پترودلار عرب های همسایه و تلویزیون ها و رسانه ها و حقوق بشر خواهی های آنها را به کار انداخت و آشوبی درگرفت و دست خون آلود آخوند راهم خون آلوده تر ساخت. زنگ خطر زده شد. همین وضع در بلوچستان هم پیش آمد و در کردستان هم که زمینهء قبلی داشت. ـ
در آذربایجان هم شاگردان و دست پروردگان همین آقایان هیأت و صدیق و زهتابی ودیگران(که چندین آخوند و طلبهء پان ترک حوزه دیده راهم شامل می شود) یعنی میراث داران پان تورکی و بازماندگان و نوکران باقروف و فرقه چی های پیشه وری و ورشکستگان توده ایسم در سازمان اکثریت ، که به اعتقادات نژادپرستی ترک گراییده اند ، شیپور هاشان را پر باد تر از پیش دمیدند و بابک خرمدین را به بوزغوت چسباندند و طلب وصول نشدهء باقروف را از مردم ایران مطالبه کردند و برخی نمکدان شکنان یاوه باف راهم که هست و نیستشان را مدیون این کشور و این مردمند باخود همدست کردند و قلمها تیز شد و امثال براهنی ها هم تقاضای «آزادی ملت های ایران و تشکیل اتحاد جماهیر ایران» را کردند. ـ
ظاهراً آخوند ها و متفکرین ابله امنیتی آنها این روزها فهمیده اند ــ وامیدوارم چنین باشد ــ که خاک پلیدی به سر خودشان می کرده اند و بازی با آتشی که در این سی سال راه انداخته اند نه تنها ایران را تکه پاره می کند بلکه حکومت آنها را هم به لجنزاری که ساخته اند فروخواهد برد. ـ
این است که گویا به قول معروف دوزاری شان افتاده. گویا احتمالاًبرخی از آنان فهمیده اند که ایران یک تمامیت ملی و تاریخی است و با یک دین آن هم شاخه ای از یک دین ، آنهم به نمایندگی گروهی از روحانیان این شاخهء دینی نمی شود کشور ایران را حفظ کرد. ـ
ایران همین است که از بدو پیدایشش تا امروز شده است و می شود. ـ


ممکن است آخوندها هم فهمیده باشند که :ایران با شکست قادسیه ایران نشده و بدون درنظر داشتن کل تاریخ ایران و کلیت فرهنگی آن شامل ادیان مذاهب فولکلور ها ، فرهنگ ها و خلاصهء همهء تولیدات مدنی و تاریخی و فرهنگی سه هزار سالهء این سرزمین نمی شود کشوری مثل ایران را حفظ کرد. که امیدوارم فهمیده باشند! ـ
اما راه مبارزه با این اغتشاشات فکری و فرهنگی که مسئول اصلی اش همین نظام و شخص سید علی خامنه ای ست ، سرکوب و زندان نیست . ـ
باید افکار آزاد باشند تا نویسندگان ، محققان ، مورخان ، ادیبان همه حرف ها را بزنند. آنوقت دست جواد هیأت ها(که سالها پزشگ معالج شخص شخیص ولی فقیه بوده اند) رو خواهد شد و پور پیرار ها سوراخ موش خواهند خرید.ـ
اما برای رسیدن به چنین روزی یعنی برای آمدن روزگاری که همهء اهل فکر و اندیشه همهء حرف ها رابزنند ، کشور به وجود آزادی و دموکراسی نیازمند است و در اینجاست که باز برمی گردیم به سر خانهء اصلی و به سخنی که در ابتدای این یاداشت عنوان کردیم. ـ
گفت : پس کی این پرنده پرواز خواهد کرد؟
گفت : وقتی بهار بیاید
گفت کی بهار می آید؟
گفت : وقتی پرنده به پرواز درآید
و این تراژدی ایرانیان روزگار ما و تراژدی کشور ماست.ـ
یکبار دیگر برای آزادی همهء زندانیان فکری و عقیدتی همه جای دنیا به خصوص ایران ، آرزوی آزادی دارم! ـ


م.سحر. پاریس 2008 .4