برای مهرداد یلفانی
و مهردادها ی دیگر که رفتند و می روند و عزیزان را در تنهایی و اندوه رها می کنند
ای روشنای دیده چرا می روی ؟ مرو !
وز جمع ما رمیده ، کجا می روی ؟ مرو !
زینسان شتابناک ، چه را برگزیده ای؟
در پاسخ کدام ندا می روی ؟ مرو !
این بالها به سوی کدام آرزوست باز؟
دلبستهء کدام هوا می روی ؟ مرو !
با رفتن تو ، جان ِ عزیزان در آتش است
خوش بر فراز ِ آتش ِ ما می روی ، مرو !
مهری به دل نشسته و بیرون نمی توان ـ
کردن ، مگر به ترک ِ وفا می روی ؟ مرو !
زود ست ای جوان ، مرو اینگونه از جهان
حتی اگر به سوی خدا می روی ، مرو !
حتی اگر زمین ِ تو پَست است زیر پای
وز آن بر آسمان ِ صفا می روی ، مرو !
این کاروان هنوز به ره پای می کِشد
ای جان ِ همره ، از چه جدا می روی ؟ مرو !
ما رهروان ِ یک سفر و یک روایتیم
بیرون ازین حکایت ِ ما می روی ، مرو !
در چند و چون ِ دردِ جدایی که بی دواست
ما را به جستجوی دوا می روی ؟ مرو !
کوتاه زیستی و بقا باد منزلت
بی کاروان به سیر بقا می روی ، مرو !
ای مهرداد ، مهر تو مانده ست پیش ِ دوست
از بند ِ مهر اگرچه رها می روی ؛ مرو!
م.سحر