۲۷ تیر ۱۳۹۰

ای شیخ / چهار رباعی



چهار رباعی

.....................


کور



ای شیخ ،زچشم و جان و دل کوری تو


چون ظلمت محض ، عاری از نور ی تو


بی وقفه به کام بربریت پویی


با هر قدمی از آدمی دور ی تو



خدای شیخ



ای شیخ خدات نیست جز شمشیری


قحط ِ شرفی و ظلم ِ عالمگیری


بی عاطفه بی حفاظ بی اخلاقی


بندی ، قفسی ، قساوتی ، زنجیری




سود شیخ



ای شیخ که بودنی زبودت نرهد


سرمایهء آدمی ز سودت نرهد


موجودیت تو دشمن است انسانرا


انسان نرهد گر از وجودت نرهد



جامهء دین



آنان که به تن جامهء دین دوخته اند


از عهد عرب تجاوز آموخته اند


با ریشه و فرهنگ تو کین توخته اند


در آتش اسلام ترا سوخته اند



.............................

م.سحر / پاریس 17.7.2011