۲۰ مرداد ۱۳۹۰

دین و آزادی

دین و آزادی

1

این خون که چنین به خاک ایران جاری ست
افسوس که از سپاهِ سهل انگاری ست
خنجر به کف جهل سپردی ، زینروی
شام ِ سیه تو روز دین سالاری ست

2
ای آن که به آزادی ِ خویش اندیشی
اندیشهء دین کنی ، پریش اندیشی
زنهار میان راه آزادی و کیش
هرگز بنلغزی و به کیش اندیشی !

3
ای آنکه ترا از آدمیت یاد است
دین ، بهر ِ سیاست ، عین ِ استبداد است
آزادی اگر به نام دین می طلبی
این آرزوی تو تا ابد بر باد است

4
آنان که دموکراسی ی دین می جویند
راهی به فراسوی عبث می پویند
یا عقل ربوده است از آنان تزویر
یا مغز تو را به آب ِ دین می شویند

5
دین ها به تنوعند و گوناگونند
چون نوع بشر ز حد و حصر افزونند
ای آن که دموکراسی دینی خواهی
از دین تو ، دین های دگر بیرونند

6

آنان که دموکراسی دینی خواهند
از تخم خیار ، سیب زمینی خواهند
آنرا که تو در دهر نیابی جویند
وانرا که تو بر خاک نبینی خواهند

.................................................

11.8.2011

م.سحر