Ajouter une légende |
:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
ای شاعری که در همه احوال
از شاعری نصیب نبردی
زیرِ درختِ سیبِ خود ، الا
کِرمِ درختِ سیب نبردی
کِرمِ درختِ سیبِ تو کژدم
بر چارگوشۀ جگرت بود
گویی غمِ زمان ِ لجنزای
میراثِ مانده ازپدرت بود
قومی میانِ آتش و مدفوع
در عینِ عشرتی و فغانی
چشمت نشسته بر هدف ، اما
دستت نداشت تیر و کمانی
چندان گریستی به تخیّل
کز دیده ، خون تلخ روان شد
آن جان ِ پاکِ پیکر ۀ رنج
در پیکر ِ تو دشمنِ جان شد
می دید و بود از آنچه که می دید
نومید و ناتوان ز ندیدن
حتی به پنبه های بلاهت
راهی نداشت بر نشنیدن
مصلوبِ بی صدایی ی خود بود
در مویه های حنجرهء خویش
پروانه وار تا بگریزد
می زد به قابِ پنجرۀ خویش
این بود دسترنجِ تو از شعر
وز عاشقیت با سخن و ذوق
زرّین به گِردِ روحِ تو زنجیر
سنگین به گردنِ نَفَست، طوق
اکنون به جلدِ دفتر ِ تاریک
نامت نشسته پیش خدایان
بو تا گِرِه خورَد ، نخِ صوتت
با«آخرین صدای صدایان !»*
م.سحر
25/12/2013
.............................
* آه ای صدای زندانی
ای آخرین صدای صدایان / فروغ فرخزاد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر