۰۸ فروردین ۱۴۰۰

سخنی با اهل هنر و در باره گاهشماری ایران

 


اهل هنر و گاهشماری

 سخنی با اهل هنر 

و  ترانه هایی در باره گاهشماری در ایران

و دوقطعه کوتاه در باره فروش ایران به چین

                                                         م.سحر


ای اهل هنر ، ذوبِ زر و زور مباش

زرین کمری حقیر و مزدور مباش

تشریف خیانت از اراذل مسِتان

در خدمت خائنان منفور مباش

□□

ای اهل هنر، لُعبتِ بدکار مشو

بازیچهٔ ننگ و بندی ِ عار مشو

از گرسْنگی بمیر ، اما هرگز

هم سُفرهٔ جانیان ِ غدّار مشو !

□□
ای اهل هنر گر اهل دردی دریاب

بر بستر گرمِ ننگ و نیرنگ مخواب

در حسرتِ زر به دستِ دونان منگر

وز بهر ِ دو نان به خود فروشی مشتاب

□□
ای اهل هنر باج به مُردار مده

در قصر ستم تکیه به دیوار مده

دستی که به عهد ِ مردمی در گِرو است

آن دست به دستِ مردم آزار مده

□□

ای اهلِ هنر ، متاعِ تُجّار مشو

از بهر فروشِ خود به بازار مشو

چون سکّهٔ قلبِ ِ شهرِ دزدان هرگز

جنسِ بَدَل از بهر ِخریدار مشو

□□

ای اهل هنر ، ریشِ دنائت بتراش

در دشتِ فریب ، تخمِ تزویر مپاش

وینگونه به شهر آبروداران از

بی آبرویانِ آبرودار مباش!

□□
ای اهل هنر جیفهٔ نا اهل مخور

از سفرهٔ جور و کاسهٔ جهل مخور

خون است نه باده، از کف ظلم و ستم

آسان مَسِتان و ساده و سهل مخور

□□

ای اهل ِ هنر ، هنر به بازار مبَر

در جعبهٔ هنگامه گران مار مبَر

کالا مکن آن ذوق که در کف داری

مردار به بزمِ گرگ و کفتار مبر

□□

ی اهل هنر ، ذوق به دُکّان مفروش

وآن میوهٔ جان به لقمهٔ نان مفروش

هشدار که برقِ زَرَت افسون نکند

آسان شرف و شرم به شیطان مفروش.

□□

ای اهل هنر ، مترسک ِ جُوْر مباش

با تیشهٔ ظلم و زور ، پیکر متَراش

دست ِ طلب از دامن ِ ناکس بردار

مزدِ هنر و ادب مخواه از اوباش

□□
ای اهل ِهنر خدمت ِباطل نکنید

وین نقدِ شرف ،نذر ِاراذل نکنید

از بهر ِدو روز نانِ عشرت پختن

درکلبهٔ عنکبوت منزل نکنید

□□

ای اهل هنر ،مُجری ِمزدور مشو

با ننگ قرین و از شرف دور مشو

آن سفرهٔ گسترده زخون رنگین است

هر لُقمه به چشم ِ دل نگر ،کور مشو!

□□

ای اهل هنر ،به شهر،وجدان مفروش

وان دُرجِ شرف به لقمه ای نان مفروش

بازار به رونق است ، آری ، اما :

خود را به خریدار ِ خود ارزان مفروش

□□

ای اهلِ هنر ،دستِ طلب کوته دار

افسارِ شرف به آزمندی مسپار

هُشدار که نامت ننشیند با ننگ

دریاب که قَدرت نشود بی مقدار!

□□

ای اهل هنر ، مَحملِ تزویر مشو

بر بامِ فریب ، صوت تکبیر مشو

زینگونه سلبریتیِ اسطبل مباش

روباه صفت به جامهٔ شیر مشو !

□□

ای اهل هنر جیفهٔ رذلان مخورید

وز سفرهٔ بیداد و ستم نان مخورید

آلوده به خون، دست به قرآن مزنید

خونِ دلِ خود خورید،ازین خوان مخورید !

 

 

 

اندر اطراف گاهشماری و تاریخ ایران

 

ای اهل هنر جیفهٔ رذلان مخورید

وز سفرهٔ بیداد و ستم نان مخورید

آلوده به خون، دست به قرآن مزنید

خونِ دلِ خود خورید،ازین خوان مخورید !

□□

تاریخ تمدنت اگر بنیاد است

ورگاهشمار میهنت در یاد ست

امسال به پاس ِعمرِ تقویم وطن

سال دوهزار و پانصد و هشتاد است

□□

ای اهل وطن وقت تن آسانی نیست

دیرست و دگر رخصت نادانی نیست.

برگاهشمار قومِ بیگانه مناز

تقویم ِعرب درخورِ ایرانی نیست.

□□

ای اهل وطن سلطهٔ بیگانه مخواه

در دست ِ بَدان کلیدِ این خانه مخواه

تسلیم ِهزار و چارصد ساله مباش

ایرانت را بخواه و ویرانه مخواه!

□□
ای اهل وطن که بختِ بدفرجامت

گُسترد به راهت از خلافت دامت

غافل شده ای که عمر ایران توبود

در سیرِ زمان کهن تر از اسلامت

□□

برنامه و طرح و آزمون آلوده

اوهام و عداوت به جنون آلوده

از بهر هدایتِ تو دین آوردند

بر تیغهٔ شمشیر به خون آلوده

□□
با در کف ِ خود ، آلت قتّالهٔ خود ؛

درچاه ِ خود اوفتادی از چالهٔ خود!

ای عقل به دین باخته ، کِی برخیزی

از خوابِ هزار و چارصد سالهٔ خود؟

□□
از غیرت اگر تُرا رگی در بدن است

بشنو که مرا با تو همین یک سخن است :

تقویم ِ هزار و چارصد سالهٔ تو

تاریخِ تسلط ِ عرب بر وطن است !

□□
بشنو هم اگر شنیدنش دشوارست

این نکته اگر جان ودلت بیدارست:

تاریخ تسلط عرب بر ایران

تاریخ تهاجم است و استعمارست.

□□

بر بامِ فریب، بیرق افراخته اند

از شرم بُریده ، بر شرف تاخته اند

با دین و خدا آتشِ کین ساخته اند

بر خرمن ِ نوعِ بشر انداخته اند

□□

از جهلِ تو بود بختِ بدفرجامت

کاینگونه تباه و تیره گشت ایامت

عقل تو ندانست که ایرانت بود

در سِیرِ زمان کهن تر از اسلامت

□□

ای در وطن خویش زبیگانه بَتَر

افسوس که زیر ِضرب ِتزویر و تبر :

جانِ تو ندانست که بر عرصهٔ خاک

اسلام عَرَض باشد و ایران جوهر!

□□

زآنروی که بُنمایهٔ اندوه و غم است

در مزرعهٔ وجود ، بذرِ عدَم است

انگیزهٔ غارتست و آمیزهٔ قهر

دینِ تو به قتلِ و طنم متهم است

□□
ای قاتق نان که قاتل جان شده ای

با دعویِ دین ، دشمنِ ایران شده ای

نادانی تو علت گمراهی توست

تاریخ نخوانده ای که نادان شده ای

 

24 و 25 مارس 2021

 

و دو قطعه کوتاه

 در باره فروش ایران به چین کمونیست

از سوی مدعیان اسلام و حکومت اسلامی


1

 

اسلام به چین سپُرد ایران را

بر ناو نشاند و بُرد ایران را

تاچشم زدیم ، شبرو چینی

با روس نشست و خورد ایران را

دردا که در این زمانه نتوان یافت

دشمن شکنانِ گُرد ، ایران را !

 

2

 

اسلام ایران را به چین داد

هم آب داد و هم زمین داد

هرچند چین اقلیم کفرست

شیخ این وطن در راه دین داد

تا بیضه اش محفوظ ماند

آنرا به مشتی آهنین داد

با کفر چین و روس بیعت

آری چنان کرد و چنین داد :

نیمی به شاگردان مائو

نیمی به اعقابِ لنین داد!

 

 

27دو 28 مارس 2021

پاریس/ م.سحر
http://msahar.blogspot.com/

 

 

هیچ نظری موجود نیست: