۱۲ مهر ۱۳۸۵

سه ترانهء دریایی

سه ترانهء دریایی



یک


بارِابر


ابری که بر آسمان گذاری دارد

خوش می گذرد که از تو باری دارد

دریایی و گوهر از تو ریزد باران

بر هر عطشی که خشکساری دارد



دو

جان ِ تشنه


ارز ِ تو عطش به سرزمینان دانند

از خوشهء ابر ، دانه چینان دانند

شیدای تو جان ِ تشنه است ای دریا

قدر ِ تو کجا کران نشینان دانند؟



سه

از کویر آمده


دلباخته ام ، اگر دلیر آمده ام

مسحور وَشی ترا اسیر آمده ام

هردم به صفای آبی ات ای دریا

زان تشنه ترم که از کویر آمده ام! ـ


ارِس ، اوت 1995
م.سحر

هیچ نظری موجود نیست: