
گم گشتهء غیاب
ای دور ِ دورِ دور
اینجا چه می کنی
در خانهء حضور؟
در بند ِ آینه
تصویر ِ کیستی؛
کاینگونه پیش ِ روی
هستی و نیستی ؟
خواب ِ گذشته ای
کز یاد رفته ای؟
یا همچو آرمان
بر باد رفته ای؟
گم کرده ره در این
دهلیز ِ پیچ پیچ
آبادی چه را
دل بسته ای به هیچ؟
شوق ِ تو را که سوخت
در وادی دروغ
کان چشمه های نور
کورند و بی فروغ؟
اِستادهء عبور
زندانی ِ سفر
فرسودهء ظلام
بیداری سحر
ای محو ِ آشکار
در دام ِ نیک و بد
جان ِ شکسته در
زندان ِ کالبد؛
گم گشتهء غیاب
ای دور ِ دور ِ دور
اینجا چه می کنی
در خانهء حضور؟
پاریس ، 31/7/2002
م.سحر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر