۰۵ شهریور ۱۳۸۶

فــــراقـــی



ـ فــــــــــراقــــــــــــــــی
ـ این فــراقــی هـا برگــزیـده ایست از
ـ تعـدادی دوبیتـی که به منظـور اجـرا
ـ دریک نمـایشنـامـه سرود شده بودنـد. ـ

جدا افتاده ای بی جانپناهم
که روی یار دور است از نگاهم
چه خواهم ؟ آنچه می خواهم نبینم !ـ
چه بینم ؟ آنچه می بینم نخواهم !ـ

زیاران و دیارانم خبر نیست
نشان از مادر و یاد از پدر نیست
فراز بامم از پیغام یاری
صدای بال مرغی نامه بر نیست

مرا هرلحظه یاد از مادر آید
که پیش ِ چشمم آن چشم تر آید
وطن یعنی همان چشم تر او
که دردافزای دردِ دیگر آید

در این هجران ز یاری و دیاری
ندارم جز سرودی یادگاری
وطن می خوانم و غم می سرایم
مگر دل لحظه ای گیرد قراری

وطن می خوانم و افزون تر از پیش
کران می گیرم از کاشانهء خویش
نروید در حضورم جزغمی تلخ
نموید در وجودم جز دلی ریش

پاریس، 14 نوامبر 2002