به هرحال ضمن احترام به دوستانی که زبان شعر را برای بیان عواطف روحی وعرفانی وعوالم روحانی خود برمی گزینند و به عطار وباباطاهر یا مولوی تأسی می جویند و می خواهند که شعر زبان دل آنان و واگویهء روح یا ذوق آنان باشد؛ این مقدمه را آوردم تا پنج شش عدد از رباعی های طنز آمیزی را همینجا درج کنم که پارودی وا، در روزهای اخیر نوشتم و متأثرند از چند رباعی که مضمون آن همان گلایهء پایان ناپذیر از«دل» بود.
ای وای دلم وای دلم وای دلم
آخر همه را نوشت بر پای دلم
بادا که دلت کند سرانجام ولت
گاهی کشدت به دیر گاهی به کنشت
گاهیت به کعبه خواند و گاه به دیر
تا عاقبتت ز عشق سازد خجلت
سی سال تورا کشته به عمر چهلت