۱۴ شهریور ۱۳۹۰

سه رباعی دیگر 2

سه رباعی دیگر


ای داس و تبر جز در زندان مشکن

دندان ِ امان به تیغ ِ ایمان مشکن

ای مرد خدا نمک خوری با دل خلق

آنجا که نمک خوری ، نمکدان مشکن!


ای خفته ، به خواب دیده ای : بیداری

زین بیداریت، غرقه در پنداری

گم کردۀ خویش را نیابی ، زیراک :

آنرا که نجویند ، نیابند ، آری !


گر زین تَف ِ شوره زار، جان باید برد؛

داغ ِ دل و رنج ِ بی کران باید برد

هر تکّۀ این ابر پریشان شده را

بر دوش ، به بام ِ آسمان باید برد


م.سحر

4.9.2011