۱۶ بهمن ۱۳۹۰

تولد شاعر

نقاشی از : م. سحر





چند ترانه به بهانهء روز تولد شاعر



1

شب در ره بی ستارگان پیمودیم
خط بر سر خط به نقش جان افزودیم
عمری به بهانه های پوچ اندودیم
فرسایش حکم بود و ما فرسودیم

2

یک سال دگر در این هوا سرکردیم 
هر لحظه هوای سال دیگر کردیم
هر آرزویی بر آرزو افزودیم ؛
ریگی دیگر به کوزه اندر کردیم

3

عمریست که از خویش جدا می گردیم
بر گرد هبا در این هوا می گردیم
هرچند خمیده و دوتا می گردیم
تا می گرداند زمانه ، ما می گردیم

4

یکدم بنیاسود وجودی که مراست
آرام نداشت تار و پودی که مراست
از هستی من چه سود برده ست ایام؟
و ز گردش او چه بود سودی که مراست؟

5

گویند مگر رضای دل ، مِی جوید
وانرا که نجسته دیگری ، وی جوید
دی بودم و امروز به میخانه ولی 
امروز نجست و دی ، دگر کی جوید؟

6

ما آمده ایم باراندوه بریم 
وز آه به سینه ابرِ انبوه بریم
آوار ِ نمک بردل مجروح بریم
وان سنگ ِ سیاه ِدرّه بر کوه بریم 

7

هی می آلایندمان و هی می شوییم 
هی می دروندمان و هی می روییم
خود را چونان تافته ای می بافیم
خود را چونا ن گم شده ای می جوییم





م.سحر
پاریس ، 4.2.2011


هیچ نظری موجود نیست: