۱۹ بهمن ۱۳۹۱

برای توجه پرگاریون











برای توجه کارمندان بی بی سی در پرگار

Pargar (BBC Persian TV)


ممکن است کارمندان بی بی سی در صفحه پرگار توضیح دهند که چرا
کامنت های من را که در زمینه مسائل قومی و در باره زبان فارسی و
و در نقد نظرات تجزیه طلبان و در نقد سخنان پوچ یک پان عرب مشهور به نام بنی طرف ـ که ظاهرا یکی از سوگولی های بی بی سی در زمینه تفرقه
افکنی قومی در ایران است ـ نوشته بودم سانسور و حذف کرده اند؟
و ضمنا ممکن است بگویند چرا فرصت و حق کامنت گذاری را از اینجانب محمد جلالی چیمه (م.سحر) گرفته اند؟

آیا سخنان م.سحر در دفاع از همبستگی ملی و قومی در ایران و در نقد و رد یاوه بافی ها و تفرقه افکنی های نظری و دروغ پردازانهء قوام گرایان و تجزیه طلبان به اصطلاح ایرانی تا این حد مخالف و مضر به منافع بی بی سی و سیاست انگلستان بوده است؟
شما که سخنان مستند یک فرهنگی و یک شاعر فارسی زبان را در زمینه زبان فارسی و مسئله هویت ایرانیان تحمل نمی کنید با چه رویی برای مردم ایران در زمینه های گوناگون فرهنگ و ادب و سیاست پستان به تنور می چسبانید؟
آیا یک فرد مسئولی در برنامه تلویزیونی پرگار هست که به این سئوال من پاسخ بگوید.؟


بعد التحریر

بازهم بابت توجه پرگاریون !

برحسب کنجکاوی با مراجعه به آرشیو برنامه های گذشته پرگار و نگاهی به یادداشت هایی که از دوسال پیش تا کنون به مناسبت برخی مناظرت و اظهارات افراد روی این صفحات قرار داده ام ، مشاهده می شود که همه یادداشت های من بلا استثنا از میان کامنت های آرشیو پرگار شده حذف شده اند. در آن میان یادداشتی که در زمینه حجاب در باره سخنان خانم شادی صدر نوشته بودم و در آن اشاره ای هم به یاوه گویی این خانم در باره اقوام و مسئله یکپارچگی ایران داشتم. نیر یادداشت های من در نقد نظرات آرش نراقی و سروش دباغ در زمینه روشنفکر دینی حذف شده است. همچنین یادداشت من در نقد مغلطه های اکبر گنجی در باب هولوکاست و اسلام ، طی مناظره با عبدی کلانتری و خلاصه کلیه کامنت های پیشین من از فیسبوک پرگار به زیر 8 کمیته یا اتاق 319 نهاد بی بی سی فرستاده شده اند. ظاهرا عنقریب است که دولت علیه شاهنشاهی بریتانیای کبیر به پایمردی خبرچینی های چند کارمند ایرانی الاصل این بنگاه ،اهدای ویزای ورود به لندن برای دیدار چند تن از دوستان انگشت شمار مرا نیز با مانع روبرو سازد. روی سحن ما البته با دولت علیه نیست. آنقدر ها طرفدار حقوق بشر و روزنامه نگار و شاعر و ادیب و سیاستمدار و طنزنویس نیستیم و آنقدر ها در خط امام نبوده ایم و آموزش دیدهء نهادهای رسمی و نیمه رسمی و نظامی و امنیتی و فرهنگی نظام سی و چهار ساله حاکم بر ایران نیستیم تا در این زمینه دچار خود بزرگ بینی مفرط باشیم و تصور کنیم که کسی در میان دولتمداران انگلیسی به ما خواهد گفت : «عمو خرت به چند است؟» یا  بر آن گمان باشیم که ککِ امپراطوری از کامنت چند سطری ما که در میان انبوهی از سخن پراکنی های ضد ایرانی و یاوه بافی های کینه توزانه تجزیه طلبان و مزدوران بیگانه (که غالبا بانام های مستعار بر ضد همبستگی ملی و یک پارچگی ایران تبلیغ می کنند و با دست و دلبازی تمام تریبون های بی بی سی در اختیارشان قرار دارد ) گم و گور مانده ، گزیده شده است.
 فقط جا دارد که به این به اصطلاح هموطنان ارزانفروش که به نفع محافل و منافع بیگانه داغ ننگ سانسور نظرات م.سحر را برای خود می خرند ، بگوییم که ما اگر قرار می بود باج به هر شغالی بدهیم سی و چهار سال تبعید را با دشواری هایی که برای ایرانیان آزاده داشت و دارد تحمل نمی کردیم. به قول شاعر : برو این دام (سانسور) برمرغ دگرنه / که عنقا را بلند است آشیانه . ما درسمان را از دهخدا گرفته ایم که به سر در محافل بیگانه تف می انداخت ، نه از سید محمد خاتمی که با آن ریش و پشم و با آن عبای مکش مرگ مای مسخره و حقارتبارش با سر به محافل شبه ماسونی یا فرقه های نیمه پنهان ضد ایرانی می دود تاضمن مراسمی تهوع آور مقابل شمشیر های زنگارخورده مثل سیخ کباب بایستد و از دست پیر و پاتال های نهادهای مظنون و مشکوک غربی به اصطلاح دکترای افتخاری بگیرد. ما به چنان افتخاراتی تف کرده ایم . سید محمد خاتمی معلم ایراندوستی یا آزادی خواهی ما نبوده است معلمی او و مرادی او ارزانی مریدانی باد که پس از غضب پدر روحانی سابقشان سید علی خامنه ای هنگامی که به این سوی آب ها تارانده شدند ، غالب آنان لدی الورود به پایتخت کشورهای غربی میزبان در این مرکز و در آن مرکز «مشغول به خدمت » شده اند. با پوزش از چند تنی از آنها که سلامت خود را معجزه آسا حفظ می کنند!

م.سحر
پاریس
7.2.2013

هیچ نظری موجود نیست: