۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۲

ای در لجن فتاده...ـ


ای در لجن فتاده ...

 .....................................................


ای در لجن فتاده ز اصلاح دم مزن
وینگونه دیگ مطبخ دین را به هم مزن 

گنداب زیر پای تو جاری ست سالهاست
قرآن به کف گرفته در آنجا قدم مزن

مردم نفور از اینهمه پَستی ست، بیش ازین
در منجلاب ، خیمه به باغ اِرم مزن !

آن وعدهء بهشت تو جز دام ِ ره نبود
کرم است قوتِ خوان تو لافِ کَرَم مزن

خون کسان به دست تو در جامِ دین در است
ای جامِ خون به دست ، دم از جام جم مزن !

دیریست میر قافله و شیر پرده ای 
تیر عرب میفکن و راه عجم مزن !

تمساح گون مگری بر احوال زار خلق
بر جبهه مُهر طاعت و بر دیده نم مزن !

دست ِ دراز جهل ، عَلَم در کفت نهاد
طبل تهی به قافله زیر عَلَم مزن !

نامردمی دوات نهاده ست پیشِ تو
زین بیش بر دواتِ تباهی قلم مزن !

تاریخ را به ننگ و ندامت رقم زدی
تاریخ را به ننگ و ندامت رقم مزن !

زین ره برون خزیدن توست آرزوی خلق
کم گو ی ناتوانی و با خویش کم مزن !

از پارگین که غرقه درآنی دمی درآی 
تا فرصتی ست پای بر این مغتنم مزن




م.سحر
13/5/2013


هیچ نظری موجود نیست: