۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۲
دزدی پرومته
دزدی پــرومتــه
دزدیدم آتش از خدایان لیک اینان
با زمهریر ِ خویش سرگرمند بر خاک
گویند ما را گرمی و آتش نزیبد
نز کورهء خورشید ، نز آغوش ِ افلاک
نی بیمِ تاریکی کند ما را پریشان
نی روشنایی مان دهد شوری طربناک
زین روی درما برنینگیزد سروری
این پرتو اهدایی ات بر بامِ ادراک
ما را همین سرما و ظلمت کارسازند
شادی ز ما هرگز نخواهی دید ، اِلاک ؛
هیزم نهیمت در میان ، تا خوش بسوزی
خود در میان ِ شعله ات با چشمِ نمناک !
م.سحر
پاریس
11/5/2013
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر