۱۵ دی ۱۳۹۴

جهان گذران




















.....................................................


بی که یاد آیدم از کِی در کِی
روزها می گذرد پی در پی
دَم ، دهن در دهنِ دَم ، هردَم 
با تو فریاد کنان است که : هی !
باز کن دیده که باغت پژمُرد
نیک بنگر که  بهارت شد طی 
روزی آید که  نخواهد شد سبز 
کشتزار تو پس از بهمن و دی !
قدرِ این لحظه فراموش مدار
بشنو این پند، ز تار و دف و نی :
که جهان نیست مگر جای گذار
چه به کابُل گذرانی چه به ری !
جام می شادی ی آزادی نوش
تا رسد دست تو در گردن وی
ورنه پوچ است و هبا نغمۀ ساز
ورنه هیچ است و هدر ، ساغر می !

هیچ نظری موجود نیست: