خبر ز من برسان ای صبا به مخملباف
که در حظیرۀ غربت چنین حقیرملاف

مبر به شارع بازار مسگران گوزی
!بدان خیال که توپی پُر است روز مصاف 

چریک چیستی ای پاسبان کُش مفلوک؟
حریفِ کیستی ای سینمایی ی علاّف؟

برو به کسب هنر کوش و آدمیت خواه
!مکوش تا ز تو افتد میان قوم ، شکاف 

شکاف خشتک خود را بدوز اگر مردی
!که پیش مردم دانا نبینی استخفاف

ترا که پرورش از نان قاتلان بوده ست
!نکوتر آنکه کنی خنجر شکسته غلاف

برو به توبه خود چون نصوح سامان ده
 !بکن اگر شود از حِقد و کینه استنکاف

………………………………………….
م.سحر
پاریس
19 /2. 2018