نسل
پیشین
گرچه خوش سرگرمِ جهل خویش بود
نسل ما شاگردِ نسلِ پیش بود
نسلِ پیش اما گرفتارِ گُسست
با شرابِ روس ها مخمور و مست !
نیک در شیپور ِ خود می کرد باد
لیک، لب بنهاده در سمتِ گُشاد
خوش خیال و خوش نشین و خوش ادا
در خلا گُم کرد سوراخِ دُعا
لافِ انسانِ سعادتمند زد
بر جهانِ آدمیت گند زد
بلشویک آئین ، دم از اسلام زد
بهر دین تا مرز دوزخ گام زد
گر وطن با وحشت و کین مُبتلاست
نسلِ پیشین پایه ریزِ این
بناست !
زانکه جانی عاری از اندیشه
داشت
تیشه برکف، در کمینِ ریشه داشت
!
در هزار و سیصد و پنجاه و هفت
هرز گفت و هرز کرد و هرز رفت !
همچنان هرز ست فکر و باورش
درمسیر جهل می راند خرش !
م.سحر
26/2/2024
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر