۲۷ بهمن ۱۳۹۱
دربارهء مرگ
به راستی که مرگ مقدر است
همه از خوب و بد و زشت و زیبا و شاه و گدا
به مساوات از او برخوردارمی شویم وهیچ یک از آدمیان و آدمی زادگان را از آن گریزی نیست.
عدالت محض است مرگ. به دیدار یکایک انسان
هامی رود و سهم هریک را به تساوی تقسیم میکند. یکسره همهء متاع دنیوی که بر سر آنها
غوغاها بوده است را از همگان میستاند اما با همهء این احوال در برابر انسان، توانا
و قادر مطلق نیست زیرا دوچیز را نمیتواند از انسان بازپس گیرد: نام نیک را و بدنامی
او را
بد نامان هرگز قادر نییستند مرگ را به گرفتن
بدنامی خود وادارکنند
و مرگ نیز هرگز قادر نیست تا نام نیک انسانهای
شرافتمند و
پاک را از آنان بستاند و باخود ببرد.
اینجاست که مرگ با آنچهره توانا و سرپنجهء
زورمند خود در برابر تنها چیزی که حقیر و ناتوان میماند نام نیک انسانهای نیک و خاطرهء
شرافتمندی و بزرگمنشی آنهاست. وای کاش بدکاران و اراذل ازین ویژگی و ازین گذار قاطع
و گریزناپذیر مرگ درسی میگرفتند و جهان را چنین بر همنوعان خود تاریک و تنگ و اندوهبار
نمیساختند !
این است راز سخن سعدی بزرگ
نیک و بد چون همی بباید مُرد
خُنُک آنکس که گوی نیکی برد
و این است راز جاودانگی انسان: نام نیک
این چند سطر را به یاد دودوست عزیز و بزرگوارم
که به تازگی ما را ترک گفتند مینویسم: یاد سیروس آرینپور و یاد هوشنگ کشاورز صدر
که مثل صبر و ظفر هردو دوستان قدیم یکدیگر بودند. سیروس چهل و چند روز پیش در پاریس
و هوشنگ همین دیروز در آمریکا با یاد ایران و در انتظار آزادی میهنی که به آن عشق میورزیدند
از جهان رفتند !
م. سحر
پاریس
۱۴/۲/۲۰۱۳
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر