۲۵ شهریور ۱۳۹۲
چند رباعی تازه از م.سحر
چند
رباعی تازه
آنان
که به خدعه قصد خونت کردند
با
حربۀ دین خوار و زبونت کردند
دل باختۀ
سِحر و فسونت کردند
از چاله به چاه سرنگونت
کردند
□
دین آوردند و سحر و افسون
کردند
در بادۀ ایمان تو افیون
کردند
تا عقل به ترکِ روزگارت
گوید
مهر وطن از دل تو بیرون
کردند
□
آنان که وطن به دین فروشان
بودند
خنجر به کف و ردا به دوشان
بودند
با خیل دراز دستِ کوته
فکران
پیرِ خِرَدِ درازگوشان
بودند !
□
چونست که ایران به ستم
معتاد است؟
ملت به پریشانی و غم معتاد
است؟
با گوهرما چه رفته کاین
هستی ما
گویی که به سایۀ عدم معتاد
است؟
□
بیدین که وطن دوستیاش
کردار است
صد بار به از بیوطن دیندار
است
ای مؤمن بیوطن بزرگی مفروش
نامت چون ننگ، پَست و بیمقدار
است
□
گر دل به فریب اهل دین
دادستی
افسار و عنان به جهل و کین
دادستی
یک هیچت از آسمان فرستاده
ستند
تو آنچه که بودت از زمین
دادست !
□
گر دین و سیاست به هم
آمیختهای
با مهرِ وطن دشمنی انگیختهای
در بیضۀ اسلام درآویختهای
از کشور خویش آبرو ریختهای
□
کی میشود این خدا خدایی
یابد
دوران با عدل آشنایی یابد
اوهام و خرافه از میان
برخیزد
وین مُلک ز اهلِ دین رهایی
یابد؟
□
کی میشود این وطن وطن گردد
باز؟
باغ گل و یاس و نسترن گردد
باز؟
آن پیکر مجروح مداوا جوید
وان جان گریزنده به تن گردد
باز؟
□
کی میشود این ستم ز ما دور
شود؟
احکامِ جنون و جهل در گور
شود؟
آزادی و عقل و آدمیت برخاک
سدِّ رهِ تزویر و زر و زور
شود؟
□
کی میشود از ننگ بپرهیزد
خلق؟
زینگونه در اوهام نیاویزد
خلق؟
از خویش قیامتی برانگیزد
خلق
کاخ ستم و ظلم فرو ریزد
خلق؟
□
چون بود که دشمنان به ما
چیر شدند؟
بر منبر کین صاحب شمشیر
شدند؟
در دامن زادبوم ازینگونه
حقیر
ما برده شدیم و شبروان میر
شدند؟
□
چون بود که تن به بردگی
داده ستیم؟
وینگونه به خاک ذلت افتاده
ستیم؟
آزادی ما به رهن دین رفت
چرا؟
ما چون دگران مگر نه آزاده
ستیم؟
□
اهل وطنیم و خصم جان وطنیم
آیندۀ قوم ِ خویش را گور
کنیم
دادیم عنان به اهل دین تا
گویند
ما ییم که خشتِ خامِ بیت
الحَزَنیم!
□
ما نان تنور دین به خون
آلودیم
آمال وطن را به جنون آلودیم
هرگز بنپرسیم چرا چونین شد؟
تا خود بندانیم که چون
آلودیم ؟
□
نان از درِ دین به خون ناب
آلایند
یک لقمه به عالمی عذاب
آلایند
اخلاق و شرف به منجلاب
آلایند
تا رسم ِ تباهی به ثواب
آلایند !
□
آنان که عنان درکف آینان
دادند
نز بهر خدا که از درِ نان
دادند
خاطر به خطا وطن به ایمان
دادند
وین روز سیه به اهل ِ ایران
دادند !
□
درداک خرافه سُلطه بر دوران
داشت
نادانی وجهل، با خدا پیمان داشت
هرچند به چاه جمکران آب نبود
بر سفرۀ اهلِ شرع، باری نان داشت !
م. سحر
۱۴/۹/۲۰۱۳۲
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر