.................................
حق مسلم تو پلمب است
دیریست زور و ضرب تو شاخ است
عمری ست نقش پای تو سمب است
دینت ستمگر است و صدایت
آوای وحش و طاق و طرُمب است
هرچند آدمی به تظاهر
مخفی درآن عبای تو دمب است
عقلت فسرده در سرِ مسحور
جهلت ولی به جوشش و جنب است
اینک به دست قدرت فائق
حق تو در نطنز پلمب است!
سانتریفوژها مُهر و مومند
زیر تختِ وزیر علومند
آب سنگین زسرچشمه بسته ست
دستِ حقّ مسلم شکسته ست
سوخت آن کیکِ زرد و طلایی
تحفه ی قدسی و کربلایی
شد مُسلّم که حق مسلم
زیر ابر خدا می کِشد نَم
جیب دزدانِ دریا غنی شد
پشتِ ایرانیان مُنحنی شد
آز شیخِ دغا آتش افروخت
کشتِ اورانیم در غنا سوخت
زورمندان به خلوت نشستند
شیخ را دست بر هسته بستند
اهل دین فکر جانانه کردند
آن انرژی که در هسته ها بود
حاصلش بسته در بسته ها بود ،
ناگهان باد شد در فضا رفت
بوی گندش به زیر عبا رفت
حاصلی جز ندامت نداری !
م.سحر
23/1/2014
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر