۲۹ مرداد ۱۳۹۷

با وطن/ م.سحر




با وطن



ای وطن ای غرقه در وهن وجنون
با لجن آلوده درامواج خون
پس کی از این رنج خواهی شد رها ؟
پس کی از این ننگ می آیی برون؟
***
ای وطن ای غرقه در گرداب ِکین
زاهلِ دینت داغِ لعنت برجبین
کی شوی آزاد ازین زندان جهل؟
کی رها گردی ز چنگِ اهلِ دین؟
***
ای وطن دین،قاتلِ جان تو بود
گشته پنهان، پشتّ ایمانِ توبود
تا به بن کوبد ترا از راه وهم
با تبر در قصد وجدان تو بود
***
ای وطن ای زیرپای بی وطن
گشته بر اهل وطن بیت الحَزَن
وینچنین آزادی انسان شده ست
درتو ارزانتر زمزد گورکن؟
(یادآورشعری ازشاملو)
***
ای وطن ای عرصۀ بیداد ها
سرزمین ظلم و استبداد ها
گوش آزادی در این محنت سرا
از چه روبسته ست برفریاد ها؟
***
ای وطن ای خاکِ دامنگیر ما
نقشِ جان بر لوحۀ تقدیر ما
هرگز از یادِ تو دل نتوان برید
گرچه مفتولِ تو شد زنجیرِ ما
***
ای وطن رنج تو کی زایل شود؟
کی طلسم جور و کین باطل شود؟
راستی ، تا چند می باید چنین
خاک تو از اشک هامان گِل شود؟
***
ای وطن خوبان به خاک افتاده اند
جان و وجدان را به ذِلت داده اند
زانکه در میدانِ نکبت زادگی
مردمِ بی شرم «آقازاده» اند!
***
ای وطن ، دین، سهل و آسان می کُشد
می کِشد شمشیر و انسان می کُشد
رفته بر تخت و ز منبر کرده دار
گاه پیدا،گاه پنهان می کُشد
***


ای وطن تا اهلِ دین بر تخت شد
زندگی بر نسلِ انسان سخت شد
مردمِ افتاده ای در بند ماند
ملتِ آزاده ای بدبخت شد
***
ای وطن در جامۀ پیغمبری
مرد دین دارد سرِغارتگری
این عنان دادن به دستِ رهزنان
بارِ ذلّت بود و کارِ سرسری
***
ای وطن دشمن میان جانِ توست
آتشِ کینش در آتشدانِ توست
حکمِ دینش خنجری در آستین
دستِ او در خونِ فرزندان توست
***
ای وطن در عرصۀ این سرزمین
عاقبت برما شکست آورد دین
زانکه ایمان ، در کمینِ عقل ما
تیغِ کین بودش نهان در آستین
***
ای وطن تاریخ ایران قلب شد
شیر، اسد ، ماهی ، سمَک، سگ، کلب شد
شیخِ دون بر تخت شاهی تکیه کرد
معنیِ ایران از ایران سلب شد
  ***
ای وطن ای نقشِ دائم در خیال
غفلت از یادِ توام امری محال
از چه رو زینگونه گشت این خاکِ عشق
عرصه ای جولانگه گرگ و شغال ؟
***
ای وطن دردِ تو بی اندازه است
در غمت ما را هزار آوازه است
بردلِ دلبستگانت هرزمان
زآتشِ بیداد ، داغی تازه است
***
ای وطن هم دریمین هم دریسار
دشمنانِ جانشکارت بیشمار
هریکی با تیشه ای دربیشه ای
از نهالی می تراشد چوبِ دار
***
ای وطن ای کشت بی حاصل شده
باغبان از رونقت غافل شده
عاطل افشانده ست بذرت را به خاک
گنجِ رنجت بر زمین باطل شده

م.سحر 
27/7/ 2018
پاریس

هیچ نظری موجود نیست: